روز شنبه، 18 قوس 1402 قطعنامۀ شورای امنیت سازمانملل در موضوع آتشبسِ غزه از جانب آمریکا با ویتو مواجه
شد. این قطعنامۀ آتشبس، مورد حمایت بیش از 80کشور
و 13 عضو دیگر شورای امنیت قرار گرفته بود و در کنار رای منفی دولت امریکا، دولت انگلیس
نیز به آن رای ممتنع داده است. در این میان، سازمانملل -که مدعی
فعالیت بر اساس چهار رکن؛ صلح، امنیت، حقوق بشر و حاکمیت قانون میباشد- عملاً در
تحقق این موارد ناکام ثابت شده و چهره واقعی آن بیشتر از قبل به جهانیان آشکار گشت.
قابل ذکر است که این ویتو در حالی صادر میشود که مردم مسلمان غزه به
صورت بیسابقه زیر بماردمان هوایی و تجاوز زمینی وحشیانۀ اردوی ظالم دولت یهود
قرار داشته و تا حال بیشتر از هژدههزار مسلمان در غزه شهید شده است. برعلاوه،
قریب پنجاههزار تنِ دیگر مجروح و در شفاخانههای زیر بمباردمان با کمترین امکانات
درمانی، بسر میبرند. افزون بر این، ظلم و وحشتپراکنی گستردۀ کیان یهود، با حمایت
امریکا و انگلیس، ملیونها مسلمان غزه آواره و بیخانمان گشته و در شرایطِ بهشدت
غیر انسانی و وحشتبار و با شکمهای گرسنه در مناطق زیر آتش شب و روزشان را سپری
میکنند. با دریغ و درد، نه تنها همه جهانی که داد از انسانیت و حقوق بشر میزنند،
حتی حکام دستنشانده و فاسد سرزمینهای اسلامی اطراف فلسطین نیز به این قسمتی از
پیکر عزیز امت، خائنانه پشت کرده اند و در جنایات یهود با آنان همنوا و همسو اند.
با توجه به مسئلۀ ویتوی امریکا در شورای امنیت سازمانملل، شایان توجه است که
این سازمان را درست و دقیق بشناسیم. برای شناخت دقیقتر سازمانملل باید به نکات مهمِ
ذیل توجه کرد:
نکته
اول اینست که از زمان شکلگیری نظم جهانی سرمایهداری و لیبرال امریکایی پس از جنگ
جهانی دوم، سازمانملل، در پی ایجاد جامعه
جهانی، حاکمیت قوانین بینالمللی و تحکیم یک حکومت جهانی مبتنی بر ارزشهای سرمایهداری
و لیبرالیستی امریکامحور، میباشد. نکتۀ قابل تأمل، اینست که حاکمیت قوانین بینالمللی
خود در نفسش امرِ قلدرانه و ظالمانه میباشد؛ زیرا قوانین بینالمللی در حقیقت
همانا ارادۀ سیاسی چند قدرت بزرگ جهانی و بهخصوص قدرت اول جهان و بنیانگزارِ نظمِ جهانی کنونی یا امریکا میباشد. این قوانین
عملاً روی همه افکار، ارزشها و هویت سایر ملل جهان خط بطلان کشیده و فقط آنچه را
حق و قانون میداند که مطابق افکار و ارزشهای جهانی غرب و امریکا باشد.
نکته دوم اینست؛ هرچند سازمانملل یکی از بازوهای
سیاست خارجی امریکا بوده، نظم جهانی و قوانین مطلوب امریکا را در جهان تطبیق میکند
و عقیده و دین سازمانملل همین است؛ اما گاهی اتفاق میافتد که منافع و ارادۀ
سیاسی امریکا در تناقض با این قوانین واقع شود. در این موارد، همانگونه که مشرکین
مکه در هنگام گرسنگی، بتهای خرمایی خود را میخوردند، امریکا نیز بتِ قوانین بینالمللی
را حریصانه میبلعد.
نکته سوم اینست؛ اکنون که سازمانملل در
برابر ارادۀ سیاسی امریکا، خم گشته است، نقاب ارزشی از چهره سیاسی این سازمان نیز
پایین افتاده است. جهان یکبار دیگر متوجه این نکته شده که ارباب نظم جهانیِ حاکم
و ارباب سازمانهای وابسته به این نظم، در واقعیت امریکا بوده و این سازمانها
بدون ارادۀ سیاسی قدرتهای بزرگ و بهخصوص امریکا بیمعناست. البته تاریخ شاهد است
که سازمانملل و سازمانهای بینالمللی
مشابه، در طول تاریخ خود، فقط زمانی کارایی داشته اند که در خدمت دساتیر فرعونی و برنامههای
استعماری امریکا قرار بگیرد.
در کنار این همه، به این مسئلۀ فوقالعاده
اساسی نیز باید اذعان داشت که سازمانملل، در قضایای جهان اسلام در طول تاریخ خود
یک نهاد نارکارامد و حتی مضر بوده است؛ چنانچه در برابر چشمان تمام جهان و زیر نظر
همین سازمانملل، سرزمینهای اسلامی مثل عراق و افغانستان به اشغال امریکا در آمد.
در سرزمینهای اسلامی متعدد زیر نظر همین سازمان، دول غربی مثل انگلیس، فرانسه و امریکا
جنایات جنگی و ظلم و وحشتهای بیشمار مرتکب شدهاند. از طرفی هم، امریکا با
استفادۀ ابزاری از سازمانملل، همواره دامهای سیاسی و اقتصادی را علیه گروههای
مخلص اسلامیِ هموار کرده است که در پی حاکمیت اسلام در سرزمینهای اسلامی بودهاند.
امریکا بهوسیله سازمانملل و با حیله و نیرنگ منافقانه این گروهها را در دام سیاستهای
شیطانی امریکا انداخته است.
بناءً با توجه عمیق به آنچه در بالا ذکر شد، بر
امت اسلامی و به خصوص اهل قدرت در میان امت، واجب است که به عنوان یک تکلیف شرعیِ که
از آن در برابر الله متعال ایستاده شده و جواب میگویند، سیاستهای نفاقآمیز،
خصمانه و مکارانۀ قدرتهای بزرگ طاغوتی عصر و به خصوص سیاست فرعون عصر، یعنی
امریکای فاسدِ کافر را در برابر امت اسلامی دقیق و عمیق درک کند. همچنین، ماهیت
اصلی کفری و استعماری نظم جهانی امریکایی امروز با همه مولفههای آن نظیر سازمانهای
بینالمللی و قوانین بینالمللی را دقیق بشناسد. در نهایت بر اساس افکار و ارزشهای
اصیل اسلامی برگرفته از قرآنکریم و سیرۀ مبارک و نیز در روشنی همین شناخت واقعی
از سیاست جهان، امور امت و تعامل خود را با جهان تنظیم کند. چون سازمانملل(طاغوت)
از یک طرف سد راه تطبیق اسلام و ابزرا نفوذ قدرتهای بزرگ است و از سوی دیگر، این
سازمان و کنوانسیونهای آن مبتنی بر عقیده کفری سیکولریزم بنا شده است.
پس واجب است تا اهل قدرت در میان امت اسلامی، دست
رد بر سینه سازمانملل، نظم طاغوتی جهانی، نهادهای آن و ارزشهای کفری استعماریِ
عقب این نظم دجالی زده و با چنگ زدن به اسلام و برنامههای اسلامی، یعنی احیای
دولت خلافت اسلامی، اسلام را در داخل سرزمینهای اسلامی تطبیق و در خارج از سرزمینهای
آن را با دعوت و جهاد حمل نماید تا امت اسلامی و اهل قدرت در میان امت، با کسب
رضایت الله سبحانه وتعالی، به سرخرویی و کامیابی دنیا آخرت برسد.