خیلی دوست داشتم که این همه مرزهای
سیاسی و این همه جداییها میان مسلمانان وجود نداشت، و بیدرد سَر به همه سرزمینهای
اسلامی سفر میکردم. سریِ به مکه میزدم و این بهترین مکان روی زمین را از نزدیک
نظاره میکردم و همراه با برادرانم شانهبهشانه از نژادها، زبانها، رنگها و
اقوام مختلف لبیک کنان بیتالحرام را طواف میکردم، و میان صفا و مروه به یاد
اسماعیل نبی میدویدم.
بسوی یثرب میشتافتم و در زیر گنبد سبز
رسولالله با هوای معطر و خوشایند مدینه، سیرتالنبی میخواندم و دوران مکی و مدنی را پیش رویم مجسم میکردم و از رنج، مبارزه، جانفشانی،
صبر و دلیری پیامبر و یاران باوفای شان انگشت به دهان میماندم و اشک برگونههایم
جاری میشد.
گاهی که دلم
تنگ میشد میرفتم فلسطین، و در کنار درختان پهن خرما و سبز زیتون، بیتالصخره را به
تماشا مینشستم و در اولین قبله مسلمانان و جایگاه معراج پپامبر نماز اداء میکردم
و مبارزه و رشادتهای نورالدین زنگی و صلاحالدین ایوبی را بیاد میآوردم، و بر نبوغ و
شجاعتش آفرین میگفتم و مبارزهاش را الگو میگرفتم.
به سوریه
میرفتم با مردمان مجاهد و سربلند این سرزمین همرکاب میشدم، تشنگی و گرسنگی و
محاصره شهر یرموک، حلب و ادلیب را از نزدیک میدیدم و بر استقامت و پایداری
مجاهدین دارالشام عقر دارالسلام با وجود سختیها و مصائب تحسین میگفتم و برای
کامیابی شان هر چه در توان داشتم انجام میدادم.
هی میدان و
طی میدان میرفتم به افریقا و این قاره سیاه را از نزدیک میدیدم و از سخت کوشی و
مبارزۀ مردمان این سرزمین با طبیعت به حیرت فرو میرفتم. و از مبارزۀ عمرمختار
(شیرصحرا) بر ضد استعمار ایتالیا میشنیدم و درسهایی از آن میآموختم. به اندلس اسلامی سر میزدم و جلوههای
از تاریخ اسلام را در اسپانیای امروزی به تماشا مینشستم.
میرفتم به
پاکستان و در کنار دریای سند با علامه اقبال درد و دل میکردم و این بیت را ورد
زبانم میکردم:«خلافت، پاس ناموس الهیست». میآمدم به افغانستان و در دل کوههای
سر به فلک هندوکش که قامت امپراطوریهای بزرگ را به زیر کشیده، طبیعت را به نظاره
مینشستم و از آب و هوای گوارا و معطراش کمی میآسودم. بعداً میرفتم به آسیایمیانه
و در سمرقند و بخارا مهمان مردمان مهربان این سرزمین میشدم.
القصه
کوتاه اینکه، به هر جائیکه آذان و مسلمان بود بیهیچ درد و سر میرفتیم. اما
حالا که این حالت نیست؛ برای تحقق یافتن چنین حالت عزم خود را جزم میکنیم، تا
آنگاه که امت اسلامی به وحدت فکری، سیاسی و جغرافیائی دست یابند و سرحدات مهندسی
شدۀ استعماری که ما را فرسنگها از همدیگر دور ساخته و قوت و عزت ما درهم شکسته از
میان برداریم، از الله سبحانه و تعالی مسئلت داریم که با نصرت خود ما را یاری
رساند و این توفیق را دریابیم که در این راه پر خم و پیچ از ملامتی هیچ ملامتگری،
از مقابله با هیچ دشمنی و از رویارویی با هیچ مشکلی نهراسیم.