هشت ثور ۱۳۷۱ تاریخی که آخرین میخ بر تابوت نظام
کمونیستی افغانستان توسط مجاهدین وقت زده شد و لشکر شوروی و مزدورانش به همت مردم
مسلمان افغانستان و مجاهدین به سقوط مواجه شدند و فتح و پیروزی نصیب مجاهدین وقت
گردید. ولی دیری نگذشت که ثمره پیروزی مجاهدین به واسطه مداخلات قدرتهای استعماری
و حُکام مزدور آن در منطقه، بسوی یک جنگ خانمانسوز در حرکت شد و نظامی که به قیمت
خون میلیون ها مسلمان به میان آمده بود، خود به بلایی به مسلمانان این سرزمین مبدل
گردید.
هشت ثور در واقعیت تنها یک
روز تاریخی در افغانستان نیست که از آن یاد گردیده و از آن تجلیل صورت گیرد. جوامع
بیدار از واقعات تاریخی خویش درس و عبرت میگیرند. علل پیروزی و ناکامی آن واقعات
را سنجیده و از آن منحیث رهنمود برای تکرار ننمودن اشتباهات گذشته استفاده میبرند.
شکست حکومت دستنشانده و کمونیستی وقت و پیروزی مجاهدین و به تعقیب آن ناکامی آنان
در امر وحدت داخلی و تاسیس دولت مقتدر اسلامی در منطقه درسها و عبرتهای زیر را
نشان میدهد:
هیچ دولت در افغانستان با حمایت قدرتهای کفری و استعماری بقاء نمیداشته باشد: متاسفانه تاریخ سیاسی افغانستان در بیشتر مراحل آن، شاهد سقوط و ظهور خونین و ناکامی دولتها بوده است. دو دلیل عمده برای این موضوع میتواند وجود داشته باشد. حمایت قدرتهای کفری از دولتها و عدم رسیدگی به خواست مردم افغانستان که همانا تطبیق همه جانبه اسلام میباشد. متاسفانه در طول تاریخ گذشته افغانستان، حکومتهای که بر خلاف توقع مردم مجاهد و با ایمان افغانستان با پشتیبانی و حمایت نظامی و مالی قدرتهای استعماری شکل گرفته اند، عمر کوتاه داشته اند و با حذف از لیست اولویتهای سیاست خارجی قدرتهای استعماری قادر به دوام خویش در افغانستان نبوده اند. بزرگترین درسی را که میتوان از هشت ثور برگرفت این است همانطوری که حکومت کمونیستی وقت در افغانستان با حمایت و روابط نزدیک با شوروی تاسیس گردید بدون حمایت آن بشکل چند شبه فروپاشید، میتوان گفت هر دولتی در افغانستان با حمایت و روابط با قدرتهای کفری و استعماری دوام نکرده است.
پیروزی بر نظامهای کفری نعمتی از جانب الله سبحانه و تعالی است، نه پیروزی شخصی و گروهی: هشت ثور همانند پیروزی بر سه جنگ افغانها و بریتانیا به اساس تلاش و مجاهدت مردم افغانستان و مجاهدین مخلص از جانب الله سبحانه و تعالی است. این پیروزی بزرگ نتیجه کار شخصی و گروه خاص و مردم خاص نبود. با تاسف بعد از هر پیروزی در تاریخ سیاسی افغانستان، مجاهدین با این فتنه همیشه درگیر شده اند. یکی از دلایل این درگیری، تقاضای شدید به قدرت و بی اعتمادی میان احزاب و گروههای جهادی بوده است. اگر مجاهدین پیروزی بزرگ همچون هشت ثور را امتیاز گروهی و ملکیت معنوی خویش نمیدانستند و برعکس آنرا تحفه و نعمتی از جانب الله سبحانه و تعالی میدانستند و تکلیف خویش را در قبال آن فراموش نمیکردند، به فتنه قدرت خواهی و تفرقه درونی و بیاعتمادی نمیرسیدند. این یک فتنه در بسا از پیروزی های بوده که مجاهدین در افغانستان بعد از پیروزی، کامیابی را مال شخصی خود دانسته و تلاش کرده اند تا ثمرات آن را در دنیا بچشند و به این دلیل که ما جهاد و قربانی را انجام دادایم پس مستحق قدرت هم میباشیم. ذهنیتی که نه تنها الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم آن را دوست ندارند، بلکه کسانی که چنین ذهنیت دارند به عاقبت منفی و شکست دچار شدهاند.
گروههای جهادی نیازمند پرورش سیاسی به اساس عقیده اسلامی و دانش نظام حکومتداری در اسلام هستند: دلیل دیگر ناکامی گروههای جهادی وقت در امر حکومتداری و درک سطحی از سیاست قدرتهای استعماری در منطقه و افغانستان است. گروههای جهادی از آنجایی که در جریان مبارزه فزیکی و جهادی خویش فرصت و زمانی برای اعضای خویش در قسمت پرورش سیاسی و علم بر اساسات حکومتداری در اسلام نداشته اند، بعد از پیروزی همیشه وقت به ناکامی یا غلط فهمی در امر چگونگی نظامداری در اسلام و درایت در سیاستورزی در دنیای امروز از سوی قدرتهای کفری و استعماری رسیده اند. این ناکامی و غلط فهمی دو عاقبت بد را برای آنان به بار آورده است.
اول: بعد از پیروزی نتوانسته حکومت و سیاست
شان را براساس اسلام پیش ببرند و در نهایت طرز حکومتداری تطبیق مخلوط اسلام و غیر
اسلام و خواهشات بعضی مقامات بوده است. در این حالت نه اسلام را تطبیق کردند، نه
مشکل عملی مردم را حل کردند تا اعتماد مردم را بدست بیاورند.
دوم داخل شدن در جال فریب دشمنان گذشته که
قبلا سنگر در مقابل سنگر باهمدیکر جنگیده اند ولی اکنون بعد از شکست آن
استعمارگران کوشیده اند که سنگر را به بجای مذاکره یا سیاست نرم مبدل بسازند. طوری
که شوروی وقت، امریکا، هند، پاکستان و ایران با حمایت سیاسی و مالی و داشتن روابط
با هر بخشی از جریانهای آن وقت به این هدف از همین طریق دست یافته بودند.
هشت
ثور این درس و عبرت را برای گروههای جهادی میدهد که هیچگاه از ادراک سیاسی قدرتهای
بزرگ و استعماری در جهان، منطقه و افغانستان بی نیاز نیستند. آنان به دانش سیاسی
اسلامی نیاز دارند تا بتوانند چگونه اسلام را در داخل تطبیق نمایند و در در سیاست
خارجی آن را در میدان دشمنان اسلام حمل نمایند. احزاب بزرگ اسلامی و مخلصی در میان
امت نیز وجود دارند که میتوانند با اعتماد همرای آنان کار کنند. ولی بزرگترین
تعجب این است که در هر پیروزی مجاهدین به مثل هشت ثور بجای آنکه بالای احزاب مخلص
اسلامی و فکری و سیاسی اعتماد نمایند، با دولتهای مزور منطقه و قدرتهای استعماری
نزدیک گردیده اند و در نهایت فریب این کشورها را خورده و ثمره جهاد را به تلخی
مبدل ساخته اند.
حال که امروز الحمدالله
اشغال فزیکی امریکا و ناتو از افغانستان به پایان رسیده است و همان فرصتی بعد از
هشت ثور، اکنون میان آمده است. ضرورت است که ازین فرصت استفاده گردد و از تکرار
اشتباهات گذشته جلوگیری گردد. هشت ثور و واقعات بعد از آن بزرگترین عبرت و درس
برای نظام حاکم فعلی و مردم مسلمان افغانستان است. درس و عبرتی که نظام حاکم را میباید
بسوی تطبیق کامل و شامل اسلام و تلاش برای وحدت امت سوق دهد. این کار وقتی ممکن
است که از نظم دولت ملت بیرون شویم و جهانی فکر کنیم و دغدغه ما تطبیق و حمل اسلام
باشد نه بقاء. سیاستمدارانی که تشویش بقاء را دارند، واقعیت ثابت ساخته که در
نهایت بقاء را نیز از دست میدهند.
إِنَّ فِي ذَلِكَ
لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى [نازعات:26]
بىگمان در اين (سرگذشت) براى هر كس كه خشيت داشته باشد،
عبرتى است