بازی جدید در خاورمیانه؛ پیامدهای روابط دیپلوماتیک ایران و سعودی با میانجیگری چین!
با توجه به دهها سال نفوذ و تسلط غرب در خاورمیانه،
اینبار چین تلاش کرده تا بر سالها روابط تیره و تارِ سعودی و ایران پایان دهد.
پسمنظرِ نفوذ امریکا بر منطقه گواه این واقعیت است که خوشبینی بر این توافق به
آرامشِ قبل از طوفان میماند. این مسأله را میتوان از نیت و نفوذ امریکا پیرامون
منزوی کردن امارت در افغانستان و یا گروهای اسلامی که خواهان تطبیق کامل اسلام
اند، به سادگی درک کرد. بنابر این توافقسیاسی میان ایران و سعودی دور از واقعیت ذیل
نخواهد بود:
۱- قدرتِ آلسعود
برای نخستین بار به رهبری محمد ابن سعود و سپس پسرش «عبدالعزیز» با حمایت انگلیسها
به هدف تضعیف خلافتاسلامی عثمانی و خنجر زدن بر پشتِ بزرگترین چترسیاسی مسلمانان
ایجاد گردید. بههمین خاطر برای نخستین بار رهبر یک قبیله در سال ۱۷۸۸م بر کویت
-از قلمروهای خلافت- حمله میکند. این گروه همچنان در سال ۱۸۰۳م به مکه و بعد در
سال ۱۸۰۴م مدینه را اشغال مینماید. در حالی که انگلیسها بارها تلاش کرده بودند
تا این مناطق را اشغال نمایند، اما هراس از جهادِ مسلمانان رسیدن به این آرزو را
از انگلیس گرفته بود. جالب اینکه در آن زمان حمایتِ انگلیس از آلسعود در سطح بینالمللی
از هیچکس پنهان نبود.
وقتی پیشرویهای آلسعود در برابر خلافت عثمانی
گسترش میآبد سرانجام در سال ۱۸۱۸م خلیفهی عثمانی به «محمد علی پاشا» والی مصر دستور میدهد تا به
فتنهای آلسعود و انگلیسها رسیدگی نماید. همان بود که در ۹ سپتامبر سال ۱۸۱۸م پس از محاصره،
نیروهای آلسعود بر لشکریان عثمانی تسلیم میشوند. اما پس از سالها خاموشی در
اوایل دههی نخست قرن بیست بار دیگر با حمایت انگلیس سربیرون کردند. پس از جنگ
جهانی دوم و بعد از تسلط امریکا بر منطقه، از آن زمان تاکنون رقابت میان امریکا و
انگلیس جهت نفوذ و تسلط بر خاندان آلسعود همچنان پابرجاست.
وقتی به قدرت و نفوذسیاسی استعمارگران بهویژه
امریکا در خاورمیانه نظر انداخته میشود امریکا با بزرگ جلوه دادن ایران از منافع
مادی (نفت و گاز) و نفوذ سیاسی/مذهبی سعودی بهره میبرد؛ و برعکس با بزرگنمایی
اعراب و سرنگونی حاکمان دستنشاندهاش همچون صدام، از ایران بهره جسته است. اگر
چنین نبود عربستان سعودی چگونه قادر بود تا رونقِ جهاد افغانستان را در برابر شوروی
بیشتر سازد، و یا در زمانش به عنوان الگوی کشورهای منطقه تبارز کند. اما در پیوند
به ایران، چگونه امکان آن وجود داشت که شبهنظامیان مورد حمایت ایران در عراق، یمن
و سوریه شانهبهشانه با نیرویهای اشغالگران پیکار نمایند؟!
۲- با گسترش عادیسازی
روابط حُکام عرب با دولتِ اشغالگر یهود (اسرائیل) بدون شک عادیسازی روابط میان ایران
و سعودی به عنوان دو دشمن قدیمی شیعه و سنی/وهابی بر این روند بیتاثیر نیست. شاید
روزی برسد که ایران و این دشمنیساختگی علیه غرب، از دوستهای استراتیژیک یهود
ظاهر گردد. با این همه امریکا باوجود روابط استراتیژیک با حاکمان سرزمینهای اسلامی،
اما به پیمانهای حمایت از دولت یهود به این کشورها اهمیت نمیدهد. زیرا حفاظت و
حمایت از یهود از مهمترین اهداف امریکا در منطقه محسوب میشود. هرچند شواهد زیاد
از روابطپنهانی ایران با امریکا و حتا دولت یهود برای کسانی که از بصیرت سیاسی
برخوردار اند وجود دارد، اما اینبار در کنار آشکارسازی این روابط، بازی جدیدی که
در ذیل به آن اشاره خواهد شد، به چشم میخورد.
۳- امریکا همان گونه
که روسیه را در سیاهچالِ جنگ اوکراین محاصره نموده همین گونه تلاش کرد تا پای چین
را در بحران تایوان بکشاند. پکن اما با پیبردن به این هدف، از اقدامات نظامی
خوداری کرد. امریکا بار دیگر میکوشد تا در بازیهای پیچیدهای خاورمیانه که خود
در عقب آن کمین گرفته است، پای چین را بکشاند. در واقع نزدیک شدن سعودی با ایران و
یا نزدیکی دشمنان دیگر در سرزمینهای اسلامی در صورت تسلط غرب بر منطقه از واقعیت
بهدور خواهد بود، مگر اینکه فتنهای جدیدی که آن کشانیدن پای چین در بحران است،
از دامهای خطرناک غرب میباشد که روی دست گرفته است.
بنابر این فتنهای نهفته در این سرزمینها ریشهکن
نمیشود تا آرامش و اطمینان بر منطقه باز گردد، مگر با ریشهکن کردن عاملان اصلی
آن که در رأس امریکاست، و این ممکن نیست مگر با بازگردانیدن دولت خلافت. دولتی که
به عنوان بزرگترین چترسیاسی از عزت و جلال مسلمانان پاسبانی میکرد و حضورِ
دشمنان اسلام و مسلمانان را بر منطقه و تمام سرزمینهای اسلامی حرام ساخته بود.