امارت و نظم‌جهانی؛ چرا ما هر چیز را داریم و یک چیز را نداریم که بدبخت شدیم؟
11/02/2021 | احمدصدیق احمدی

Print


در‌ نظم کنونی جهان به رهبری غرب هر چیز هست، مگر تنها چیزیي که نیست آن نظام و دولت اسلامی‌ است. به همین دلیل قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های وابسته به آن تنها به چیزیی که روی آن همه توافق دارند کینه و دشمنی با نظام اسلامی است. چنانچه می‌بینیم قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های بین‌المللی وابسته به آن بر هر نظم و روابط میان کشورها مشکل ندارند مگر با نظم و روابطی که برمبنای اسلام شکل گیرد.
وقتی از دولت اسلامی صبحت می‌شود معنای آن دولتی نیست که در چارچوب جغرافیای ترسیم شده از سوی کفار به ویژه در عصر استعمار شکل گرفته باشد، و یا دولت-ملت‌های نیست که در ظاهر برمبنای اسلام تشکیل و در داخل قلمرو خود برخی از احکام شرعی را تطبیق نماید و اما در روابط خارجی‌اش بر شراط نظم کنونی جهان به رهبری غرب تسلیم شود. آیا گاهی زمانی را بخاطر دارید و یا تصور کرده‌اید که نظم جهانی برمبنای نظام و عدالتی بنا یافته باشد که در آن تعداد محدودی از انسان‌های ثروت‌مند حقِ اکثریت بشریت را تلف نکنند و یا نتوانند؟
یگانه مشکل کنونی جهان به ویژه ما مسلمانان و در این میان ما افغانستانی‌ها فقر نیست، هرچند فقر و تنگ‌دستی عملاً پوست و استخوان میلیون‌ها انسان را می‌فشارد. همین گونه یگانه مشکل ما مسلمانان مشکل نظامی، اجتماعی و حتا مشکل کم‌سوادی و بی‌سوادی نیست، هرچند هر ‌یکی از این‌ها از عوامل جزئی آن به شمار می‌رود؛ بلکه یگانه مشکل ما مسلمانان و حتا جهان، مشکل سیاسی است. به عبارت دیگر، تا زمانی که نظام سیاسی -برخلاف ارزش‌های فاسد کنونی جهان- روی صحنه نیاید، و این هویت نه‌تنها در مغز و استخوان‌ مسوولین بلکه در مغز و استخوان همه‌ای جهانیان نهادینه نشود امکان ندارد که بگویم نظم کنونی جهان مشکل فقر بشری، بحران بی‌عدالتی، جنگ و بحران‌های بزرگی جهان از جمله بحران کنونی افغانستان را حل سازد.
به همین دلیل بحران گذشته و کنونی افغانستان با کمک‌های جامعه‌ای جهانی و حتا باز شدنِ پول‌های مسدود شده‌ای افغانستان حل شدنی نیست؛ زیرا از دهه‌ها به این سو همواره گزارش‌های سرازیر شدنِ میلیاردها دالر و حتا هزینه‌ای تریلیون‌ها دالر از سرمایه‌های قدرت‌های بزرگ در افغانستان همه‌گانی شده است، و اما فقر، بدبختی و آینده‌ای شکننده و ناروشن همان هست که بود. در واقع این قصه‌ای درخواست کمک‌های خارجی و جهانی همراه با شرایط آن همان قصه‌ای هست که بود، به این معنا نه انجام این پروسه مشکلی را حل خواهد کرد و نه هم این قصه یک قصه‌ای جدید است با این تفاوت که این بار به‌جای یک تکنوکرات، ملای ریش‌دار کمک می‌طلبد. در حالی که این مثل آفتاب روشن است که اعتماد به کمک‌های نظم کنونی جهان به سان اعتمادی جمهوریتی بیست سال پسین به چیزی بود که به خانه‌ای عنکبوت می‌ماند. به تعبیر قرآن، چه سُست خانه‌ایست خانه‌ای عنکبوت!
چرا به راه حلِ آسان چنگ نمی‌زنیم؟
همان گونه که با «جهاد» -همراه با چپلَک و موترسایل- بزرگ‌ترین قدرت جهان را فرار دادیم و نیز میلیاردها دالر امکاناتِ هزینه شده را بدست آوردیم و اما پس از تشکیل دولت/امارت چرا با استفاده از این همه امکانات با اختیار کردنِ سیاست خارجی برمبنای جهاد در چند قدمی ما به جانب سلاح هستوی در پاکستان و یا به جانب منابع مهم و قابل نیازی مردم همچون برق، نفت، گاز، گندم و برنج در آسیای میانه که حاکمان آن نسبت به غرب ضعیف‌ترین و فسادترین‌ها هستند نمی‌شتابیم تا پس از فتح یکی پی دیگر بر هیچ‌چیزیِ از خانه‌ای عنکبوت/نظم کنونی جهان نیاز نداشته باشیم؟
سرانجام این همه فقر و بدبختی برای بدست آوردنِ یک کیلو گندم و یا یک قرص نانِ خشک و رسواتر از آن برسمیت نشناختن از جانب غرب که عامل همه‌ای بدختی‌های جهان و سرزمین‌های اسلامی به شمار می‌رود تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ گویی که ما مسلمانان همراه با شمشیر جهاد و بی‌پروا از مرگ/شهادت -به دلیل ایمان به آخرت- بالای کنجی‌ بی‌پایان جهان خوابیده‌ایم، ولی چیزیی که از عقل خود و نیز تلکیف شرعی بگونه‌ای درست بهره نمی‌بریم آن آختیار کردنِ «نظام سیاسی» متفاوت از نظم کنونی جهان با زور شمشیر می‌باشد، نظم جهانی که حتا امارت را در چارچوب دولت-ملت همراه با ده‌ها ضمانت قبولش ندارند، چه رسد به نظامیِ که به سان خلفای عثمانی مثلاً سلطان «محمد فاتح» که در سال 1453م نخست بزرگ‌ترین امپراتوری بیزانس به رهبری غرب را شکست داد و پس از گسترش جغرافیای خلافت از خاورمیانه و شمال افریقا بر قلب اروپا حمله کرد تا این‌که تسلط‌اش بر اروپا را تا سقوط خلافت اسلامی در سال 1924 ادامه داد. آیا باور می‌کنید که تنها مشکل ما مسلمانان به ویژه ما افغانستانی‌ها این است که نه از عقل و خِرد سیاسی و نه هم از تلکیف شرعی بهره می‌بریم.
وقتی می‌بینید که نظم کنونی جهان با هیچ‌چیزی مشکل ندارد مگر با نظام اسلامی، معنایش چیست؟ اگر قضیه –همان گونه که بیان شد- از دیدگاه اسلام و واقعیت میدان سیاسی دیده شود آشکار است که اسلام آمده است تا خودش را متفاوت از نظم و نظام‌های غیر از خود ظاهر و غالب سازد. به همین دلیل یگانه نگرانی غرب از اسلامی است که یگانه هدف‌اش غالب شدن بر نظم جهانی است که فساد کنونی جهانی را از بنیاد ریشه‌کن سازد. اذعان باید کرد که پس از سقوط خلافت اسلامی در سال 1924 تاکنون جهان برای یک بار هم که شده نظام اسلامی واقعی را تجربه نکرده است، و هرچه که تاکنون از مسلمانان دیده‌ایم و یا در شرفی دیدن هستیم دولت-ملت‌های است که در تلاش اند چگونه با شرایط فاسدی نظم کنونی جهان خود را آراسته سازند. این یعنی از مهم‌ترین عامل بدبختی کنونی ما مسلمانان به ویژه ما افغانستانی‌ها می‌باشد.




   تاریخ: 11/03/2021 

fb
عبدالبصیر الفت

تحلیل باز با فکر مستنیر الله به دست و اندرکار این جزای خیر عنایت فرماید ونصرت اش را شامل حال امت مسلمه نماید تا دیگر در این گودال بدبختی نباشیم من را از دعا فراموش نکنید

   ارسال نظر