سقوط
خلافت اسلامی یکی از مصیبتهای بود که امت اسلامی را تکان شدید
داد و خیلی از مسلمانها متوجه این قضیهای مهم و اساسی شدند، و حرکات مختلف را برای احیایی دوبارۀ آن به راه انداختند؛ یکی از آنها حرکت خلافتخواهی در هند
بود که به رهبری مولانا محمدعلی جوهر و مولانا شوکتعلی در سال 1919 تاسیس شد. در این مورد گزارشهای تاریخی زیادی وجود
دارد. نقل قول مشهور از عبادی بانو بیگم مادر محمدعلی و شوکتعلی است، که برای
فرزندان خود توصیه میکند« فرزندم! زندهگیات را قربانی آوردن خلافت کن.»
وقتی که استعمارگران غربی شمشیرهای خود را
برای سلاخی جسم مریض خلافت از غلاف بیرون کردند، و میخواستند که این جسم واحد را
به پارچهها و لقمههای خورد تقسیم کنند، مردم شبهقارۀ هند، برای دفاع از خلافت
عثمانی تحرکاتی را به راه انداختند؛ با وجودی که در آن زمان سرزمینشان زیر
استعمار انگلیس بود. زمانیکه ایتالیاییها در سال 1911 به منطقه طرابلس در لیبیا
حمله کردند، و توانستند که طرابلس و بنیغازی را اشغال کنند، یک گردهمایی سرتاسری
در تمام شبهقارۀ هند برای دفاع از سلطان ترکیه و یا همان خلیفهی عثمانی برعلیه
جنگ ظالمانه ایتالیا، به راه انداخته شد؛ چون در آن زمان شهر طرابلس و بنیغازی از
سرزمینهای زیر سلطهی دولت عثمانی بودند. در سال 1912 تظاهرات گستردهی دیگری به
حمایت از خلافت عثمانی تنظیم شد که هدف آن محکوم کردن حکومت بالکان بود، که بالای خلافت
عثمانی حمله کرده بود.
علامه اقبال لاهوری حرکت دیگری را به حمایت
از خلافت عثمانی در سال 1912 طرحریزی کرد، که یک تعداد زیادی از مردم را در مسجد
پادشاهی لاهور جمع نمود، در این تظاهرات
اقبال شعرهای زیادی را که به حمایت از خلافت سروده بود، برای مردم خواند؛ این
اشعار در مجموعۀ شعری بنام «جواب شکوه» بعداً تنظیم گردید. علامه اقبال لاهوری در
این مجلس از مردم خواست که برای حمایت از خلافت عثمانی پول جمع آوری کنند؛ تا
جریان خلافتخواهی تقویت شود. شوکتعلی و محمدعلیجوهر
از ایالت اوتارپرادیش تلاشهای را برای تحرک مسلمانها جهت حمایت از خلافت عثمانی
برنامهریزی کردند، و نام این حرکت را تحریک
خلافت نامگذاری نمود.
وقتی که استعمارگران غربی نشنلیزم را در بین اعراب تبلیغ میکردند، تا اینکه خلافت اسلامی را از داخل
ضربه بزنند، مسلمانهای بیدار در هند به این مفکورهی باطل جواب «نه» داده و از
خلافت اسلامی حمایت کردند.
زمانیکه شریف حسین حاکم خائن، در جون 1916 در برابر خلافت
اسلامی میجنگید، در تمام شبه قارۀ هند اعتراضات شکل گرفت، این کار وی را محکوم نمودند
و خلاف شرع و بغاوت دانستند، چنانچه در 26 جنوری 1916 در لکنهو قطعنامهی به
تصویب رسید، که رفتار ظالمانهی شریف حسین را محکوم میکرد. در سال 1917 زمانیکه صلیبیها به سرکردهگی جنرال الانبی سرزمین
بیتالمقدس را اشغال و حاکمیت خلافت را به پایان رساند؛ و در سال 1918مرکز خلافت را
سقوط دادند، مسلمانهای شبه قارۀ هند به مقاومت خود جهت حمایت از خلافت ادامه
دادند.
در فبروری 1919، یک فتوا در بین مردم دست به دست میشد که اعلام میکرد « نصب خلیفه فرض
میباشد». در 21 سپتمبر1919 کنفرانسی که در لکنهو به راه اندخته شده بود، مسئله آن
چنین بود که «جدا شدن از پیکرۀ خلافت عثمانی و ساختن دولتهای کوچک و مستقل به
حمایت قدرتهای کفری یک مداخلهی اجباری و غیر قابل تحمل بوده که سبب کشت تخم نفاق
در جهان اسلام میگردد.» به ادامه همین تلاشها هفدهم اکتوبر سال1919 روز خلافت
نامگذاری شد، تا برای حفظ خلافت دعا و مبارزه کنند. در عین حال روپیهی خلافت با نوشته آیت
قرآنی صادر شد و
مجلهی خلافت نیز نشر گردید.
زمانیکه جاسوس بریطانیا و نشنلیست ترک مصطفی کمال ضربهای مهلک را بر پیکر
امت اسلامی وارد و خلافت را در 3 مارچ 1924 ملغی اعلان کرد، مسلمانهای شبهقاره
هند تحرکات زیادی را به راه انداختند. در نهم مارچ 1924 مسلمانهای هند دعوت شدند
تا جماعتی را به حفاظت از خلافت بسازند، و
هشدار دادند که سقوط خلافت دروازههای اهداف شیطانی را باز خواهد کرد. آنها یک بیانیه را ساختند که نام خلیفه عبدالمجید را در خطبههای
روز جمعه شان بگیرند.
به همین ترتیب تلاشهای مختلف برای دفاع از خلافت به وجود آمد؛
بعضی از عساکر مسلمان و جنگجوها تلاش اعظمی شان را برای دفاع از خلافت به خرچ دادند. با شروع جنگ جهانی اول ( 1914-1918) درشهر مبئی، گروه دهم نظامی، بالای افسران سواره بریطانیا که برای
جنگ با خلافت آمادهگی میگرفت حمله کرد. واحدهای نظامی در راولپندی و لاهور بر
علیه انگلیسها فعال شدند. در جنوری 1915 قطعۀ نظامی 130 از جنگ با خلافت عثمانی در بینالنهرین ابا ورزیدند.
پیاده نظام گروه پنجم که در منطقه سنگاپور موقعیت داشتند، هشت نیروی بریطانیایی را
کشتند، و جنگ با آنها را شروع کردند، و جنگ علیه خلافت را رد نمودند، این گروه از
عساکر توسط قوای انگلیسی به طور دستهجمعی اعدام شدند.
بر علاوه آن در
فبروری1915 مسلمانهای پنجاب همراه با مسلمانهای که در مناطق مرزی افغانستان زندهگی میکردند، یکجا
شدند، تا به ترکیه برای حفاظت از خلافت اسلامی بروند و با نیروهای بریطانیایی
بجنگند. در سال 1916 بخش افریدیها از حمله بر خلافت عثمانی ابا ورزیده و بر علیه نیروهای بریطانیایی شورش کردند؛
یک تعداد زیادی از نیرویهای هندی برای دفاع از خلافت عثمانی با انگلیسیها جنگیده
اند.
در شبه قارۀ هند
مولانا محمودالحسن تحریک دیگری بنام حرکت ابریشمی، به راه انداخت. این نام به دلیل
بالای این گروه انتخاب شد، که شیخ هندی پلان خود را برای بسیج نیرویهای داو طلب
در یک دستمال ابریشمی نوشته کرده بود. مولانا عبیدالله سندی به افغانستان فرستاده
شده بود، مولانا انصاری به قبایل مرزی، و مولانا حسین احمد مدنی جهت حمایت از
خلافت به حجاز فرستاده شده بودند.
وقتی که استعمارگران غربی ترکیه را اشغال کردند، مسلمانها نه
تنها به مقاومت نظامی بسنده نکردند، بلکه برای آگاهی مردم در مورد این قضیه کارهای
فکری نیز انجام دادند. در هند فتوای در بین مردم دست به دست میشد که از مسلمانها
میخواست به کشورهای اسلامی که مورد حملهای کفر قرار گرفته اند، کمک کنند. در سال
1919 مسلمانهای افغانستان حمله بر بریطانیا را آغاز کردند، که این حمله نیز از
این اقدامات در شبه قارۀ هند متاثر بود. نشریههای برای جهاد علیه کفر و اعادهی
حاکمیت اسلامی، در پنجاب و بنگال پخش شد. یک فتوای دیگری در ماه می 1921 در بین
مردم توزیع شد که خدمت در نیرویهای بریطانیایی را برای مسلمان حرام اعلان کرده
بود.
در واقع مسلمانهای شبه قارۀ هند تلاشهای خویش را برای
دفاع از خلافت انجام دادند، تا مکلفیت خویش را ادا کنند. آنها میدانستند که سقوط
خلافت اسلامی یعنی از دست دادن سپر محافظتی، و آغاز بدبختی برای مسلمانها!
باوجودیکه شبهقاره هند جزء قلمرو خلافت عثمانی نبود، اما آنها قضیه را از عینک
اسلام میدیدند و مکلفیت ایمانی خویش را ادا میساختند.
بعد از سقوط دولت خلافت، مسلمانها قدرت خود را از دست دادند، و بهجای ارزشهای اسلامی در مفکورههای
نشنلستی غرق شدند. شورشهای داخلی بر اساس مفکورههای نشنلستی سبب شد تا مسلمانها
از داخل ضعیف و در نهایت این امر منجر به سقوط دولت اسلامی شد.مفکورهی نشنلزم وحدت بین امت اسلامی را از بین برده و قوت
ما را نابود میسازد. چنانچه حضرت محمد صلی الله علیه وسلم در حدیث میفرمایند:
عن ثوبان رضي الله
عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: يوشك الأمم أن تداعى عليكم، كما تداعى الأكلة
إلى قصعتها. فقال قائل: ومِن قلَّةٍ نحن يومئذ؟ قال: بل أنتم يومئذٍ كثير، ولكنكم
غثاء كغثاء السَّيل، ولينزعنَّ الله مِن صدور عدوِّكم المهابة منكم، وليقذفنَّ
الله في قلوبكم الوَهَن. فقال قائل: يا رسول الله، وما الوَهْن؟ قال: حبُّ
الدُّنيا، وكراهية الموت.
ترجمه: زود باشد که ملتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا.
یکی از آن میان گفت: آیا به علت آن که در آن هنگام شمارمان اندک است [، چنین می کنند]؟
فرمود: برعکس، تعدادتان بسیار زیاد است، اما همانند کف و خاشاک روی سیلاب هستید، خداوند
هیبت و شکوه شما را از دل های دشمنانتان بر می گیرد و در دل های شما «وهن» می افکند.
یکی پرسید: ای پیامبر خدا! «وهن» چیست؟ فرمود: دوست داشتن دنیا و ترس از مرگ.
بعد از سقوط دولت اسلامی، استعمارگران غربی حکام ظالم و فاسق
را بالای ما حاکم ساختند. زندهگی مارا از اسلام دور ساختند و بالای ما دموکراسی،
پادشاهی و سایر مفکورههای پست را تطبیق کردند. بر علاوه این همه، موانع زیادی را
برای اعادهی دوبارۀ زندهگی اسلامی به وجود آوردند. مسلمانها باید در این مدت
این را درک کرده باشند که بدون خلافت اسلامی ما با یکدیگر درگیر میشویم، و دشمن
اصلی خود را فراموش میکنیم. چنانچه مصداق حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم قرار
میگیریم که در خطبۀ حَجَّةِ الوَدَاعِ فرمودند:
"اسْتَنْصِتِ
النَّاسَ فَقَالَ: لا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا، يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ
بَعْضٍ."
حضرت جریر بن عبدالله رضی الله تعالی عنه
روایت میکند،که رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از اینکه نصیحتهای خود را خلاص
کرد؛ برای من گفت که مردم را خاموش کن، بعداً فرمودند: بعد از من به کفر برنگردید،
که گردن همدیگر را میزنید.) صحيح البخاري(
مسلمانها
در هرجای دنیا اگر باشند، فقط محافظ آنها اسلام است و مکلفیت امت اسلامی برای
رسانیدن رسالت اسلامی بدون دولت اسلامی امکان ندارد. بشارتهای رسولالله صلیاللهعلیهوسلم
فقط با موجودیت دولت اسلامی قابل تحقق است، مثل فتح قسطنطنیه که توسط سلطان محمد
فاتح صورت گرفت و بشارتهای دیگری مانند فتح هند به طور مکمل و رسانیدن اسلام باقی
مانده است.
"عَنْ ثَوْبَانَ مَوْلَى رَسُولِ
اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى
اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ( عِصَابَتَانِ مِنْ أُمَّتِي أَحْرَزَهُمَا اللَّهُ
مِنَ النَّارِ: عِصَابَةٌ تَغْزُو الْهِنْدَ، وَعِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى
ابْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِمَا السَّلَام ) و صححه الألباني في صحيح النسائي."
ترجمه: حضرت ثوبان رضیالله تعالی عنه روایت میکند، که رسول
الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: دو گروه از امت من هستند که الله متعال آنرا از
آتش پناه میدهد: گروه که با هند جنگ ( غزوه) میکند، و گروه که همراه حضرت عیسی
ابن مریم علیهما السلام همراه میباشد.
یک قسمت از کار فتح هند در زمان ولید بن عبدالملک به رهبری قاسم
بن محمد الثقفی و بار دیگر در زمان عباسیها به رهبری محمود فرزند سبکتگین صورت
گرفت. هند سرزمین پنهاوری است که از
ظرفیت بالای منابع انسانی برخوردار و برای جهان حایز اهمیت میباشد. مسلمانهای
هند امروز متأسفانه مثل سایر نقاط دنیا در ذلت و بدبختی بسر میبرند، برای نجات از
این وضعیت مثل نیاکان خویش باید؛ آخرین سعی و تلاش خویش را جهت برپایی خلافت
اسلامی به خرچ دهند.
منابع:
http://www.khilafah.com/lessons-for-the-ummah-on-the-centenary-anniversary-of-the-indian-khilafat-movement-1919-1924-to-protect-the-khilafah/
http://www.pjsymes.com.au/articles/Khilafat.htm
Hardy, Peter. The Muslims of British India. Cambridge University Press, 1972 Pg 180
Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 Pg 61
Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 Pg 57
Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 Pg139
Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 Pg121
Minault, Gail. The Khilafat Movement: Religious Symbolism and Political Mobilization in India. Oxford University Press, 1982 Pg 34
Abdul Qadeem Zallum, How the Khilafah was Destroyed. Al-Khilafah Publications, 2000 Pg 147