هرجامعهای مبتنی بر مفکورههای اساسی اش که از جهان و زندهگی
دارد، تغییر میکند. ممکن این تغییر به طرف نهضت و یا هم به طرف انحطاط باشد؛ که سنجش آن که به
کدام طرف در حرکت است، نیز نیاز به جهان
بینی خاص دارد.
افغانستان کشوریست
که شاهد تحولات زیادی در تاریخ معاصر خویش میباشد، که از آن جمله گفتوگوهای صلح
است. اگر به نتیجهای خاص منجر شود، روی
زندهگی خیلیها تاثیر خواهد گذاشت و به ذات خودش تغییر دیگری در تاریخ ما به حساب
خواهد رفت.
هیئت مذاکره کنندهای صلح دو طرف در کنار بحث روی موارد
مختلف، بحثشان روی حکومت اسلامی نیز داغ
شده که به زبانهای خیلی از مردم عادی،
روشنفکران و تحلیلگران مسایل سیاسی جاری شده است. این بحث سبب به وجودن آمدن
مفاهیم و تصاویری زیادی نسبت به دولت در اسلام و راه حل اسلامی برای مشکلات ما شده
است. نکتهای قابل توجه این است که، منبع
و جای این گونه بحثها از هرکجایی که باشد و هرکس که آنرا مطرح کند؛ یک خوبی کلان دارد! «آن عبارت از تداعی تصویر دولت
اسلامی در اذهان مردم مسلمان افغانستان میباشد.» امری که برای رسیدن به نهضت
اسلامی اشد ضرورت میباشد. مگر قضیهای مهم این است که این بحثها به مسیر درست
هدایت داده شود. از انحراف آن جلوگیری صورت گیرد. تا واقعاً دولت اسلامی پدید آید
که مبتنی بر اساسات اسلام شکل گرفته و اسلام را تطبیق نماید. تصویر دولت اسلامی در
آن بهطور واضح برای هرکس قابل مشاهده
باشد.
مردم عام افغانستان مسلمان و دارای احساساتی اسلامی هستند.
اما به دلیل ضعف آگاهی شان نسبت به علوم و اساسات اسلامی و به خصوص بحث دولت در
اسلام، ممکن شیفتهای هر حرفی بنام اسلام شده و به مسیر غلط منحرف شوند. لذا
موجودیت گروه مانند؛ حزب التحریر در بین امت که درک بسیار واضح از اسلام و تجربه
مبارزه حدود هفت دهه را دارد؛ برای روشن ساختن و وضاحت بیشتر تصویر دولت اسلامی
لازمی میباشد. حزب با ثقافت غنی و برداشت دقیقاش از اسلام و دولت در اسلام که دارد؛کمک شایانی به مخلصین و مشتاقان تطبیق
اسلام و اعاده کنندهگان زندهگی اسلامی خواهد
کرد.
ساختارهای اجتماعی یک جامعه اساساً با مفکورهها شکل گرفته
ویا هم توسط زور به طور مؤقتی تحمیل میگردد، مثل ساختار حکومت کاپیتالیستی در افغانستان که با زور تفنگ و پول، بدون اینکه
با جهان بینی مردم منطبق باشد به طور تحمیلی به این کشور آورده شد. این یک امر
واضح است که چنین نظامی توانای انسجام نیرویهای مختلف بشری را نداشته و جامعه از
نهضت به انحطاط سوق میدهد، و شورش در آن به طور دایم وجود خواهد داشت.
مسئلهای که «افغانستان دچار مشکل است،» برای هر صاحب
بصیرتی با هر دید وزاویهای مذهبی، غیر مذهبی و سیاسی و غیر سیاسی واضح است. مشکل عمده در پیدا کردن راه بیرون رفت از این
معضل است. بعضیها به دلیل مطالعه وشناخت که از کشورهای غربی و انقلابهای که در
آنجا صورت گرفته دارند،آن را بدیل و راه حل میدانند. بعضیها ممکن خواهان حل مشکل افغانستان به سبک قومی و بومی باشند.
ولی جای بسیار تاسف است که در اکثر موارد وقت روی مشکل افغانستان بحث میشود؛ جای
اسلام به عنوان یک راه حل اساسی خالی است.
چون اسلام و راه حلهای آن، مانند یک هیولای ترسناک، منحصر به جریانهای خاص شده است؛که
گویا قابل قبول برای همه اقشار جامعه نبوده و تمام مردم افغانستان را زیر چتر خویش
پوشش داده نمیتواند. در حال که مردم افغانستان و قربانیهای بی دریغ شان در راه
اسلام دلیل محکم برای این ادعا است، که اسلام امر خواستنی برای همه آنها است. با
وجود این تبلیغات منفی علیه ارزشها و اساسات اسلامی هنوز هم طرفداری و علاقه شدید
مردم به اسلام صرف نظر از اختلافات مذهبی و قومی در جایی خودش باقی است.
با وجود که هر دو طرف هیئت مذاکره کننده مسلمان و مسلمان
زاده هستند؛ مگر در وقت تصمیمگیری برای حل مشکل افغانستان به عنوان بخش از امت
اسلامی، اسلام را فراموش میکنند. اما این را بدانیم که مردم مسلمان افغانستان، نسل جوان و روشن فکر آن
هیچگاه اسلام را به عنوان آخرین راه حل برای تمام مشکلات فردی و اجتماعی فراموش
نخواهند کرد. مگر فضایی اختناق و فاسد امروزی سبب شده که اسلام به عنوان راه حل
جای خود را پیدا نکند؛ اگر این فضای فاسد که رسانههای مزدور و اجیران و دلالان
کفر و دموکراسی آن را تقویت میکند، از بین برده شود، و مردم به حال خود گذاشته
شوند؛ اسلام انتخاب اول خواهد بود.
با توجه به واقعیت مردم افغانستان اسلام یگانه راه حل برای
نجات مردم از این بدبختی است. اشتباه میکنند؛ افراد که اسلام را عامل برای بدبختی افغانستان میدانند.
آنها به غیر از تعصب و کوتاهنگری چیزی دیگری به ذهن شان نمیرسد، و قلبشان مملو
از دشمنی با اسلام و مسلمانها میباشد. اسلام عزیز در تمام عرصههای زندهگی
راهکاری روشنی را برای مسلمین فراهم کرده است. نیاز است که این قانون الهی به شکل
سیاسی و انقلابی توسط دولت اسلامی( خلافت) تطبیق گردد. چون بدون قوت مادی هیچ فکری
و راهکاری ولو اگر بسیاری عالی هم باشد؛ تغییرات را در زندهگی مردم به وجود آورده
نمیتواند. اگر اسلام را تطبیق نکنیم آهسته آهسته از اذهان فراموش شده و جای آنرا
افکار باطل دیگری که تطبیق میشود میگیرد. به امید روزی که از اثر تطبیق مکمل
اسلام رضایی الله متعال را کمایی کرده و خیر دنیا وآخرت را بدست آوریم.
والسلام علی من اتبع الهدی