نسبت به هر زمانی دیگری به حاکمیت اسلام ضرورت داریم
12/09/2020 | درویش«طالقانی»

Print


شاید برای درد افغانستان دوا و درمان‌های زیادی پیش‌نهاد شود، مگر مؤثرترین و یگانه راه حل برای این مردم فقط اسلام عزیز است و بس. اگر به تاریخ معاصر افغانستان توجه شود، همیشه قدرت و تقسیم آن در بین مردم و مدیریت منابع اساسی این سرزمین امر پیچیده و بحران آفرین حساب شده است. حتی بعضی از احزاب اسلامی هم به دلیل درک ضعیف شان از اسلام به عوض اینکه حل کننده این مشکل اساسی باشند، خودشان مشکل آفرین نیز بودند. این مشکلات صرف در سرزمین بنام افغانستان نه؛ بلکه در سزرمین های اسلامی دیگری نیز  به عنوان یک معضل اساسی بعد از سقوط دولت اسلامی عثمانی به حساب رفته است.
دلایل اساسی برای این ادعا که فقط اسلام راه حل برای مشکلات امروز و فردای ما می‌باشد؛ قرار ذیل استند.
موجودیت عقیده اسلامی: چون مردم ما به اسلام اعتقاد اساسی و شدید دارند؛ اگر نظام سیاسی و نظام‌های دیگری زنده‌گی از آن نشئت کند، بر دیدگاه اساسی( عقیده) مردم نسبت به زنده‌گی منطبق می‌باشد. نظام‌های مانند؛ دمکراسی که در بین مردم شکل نگرفته و از بیرون تحمیل شده؛ و اساسات آن خلاف باورها و ارزش‌های مردم است؛ به صورت طبیعی تناقض را بین سیستم حاکم و نیروی مردمی در یک سرزمین به وجود می‌آورد. نیروی مردمی همیشه در محور یک عقیده قابلیت جمع شدن را دارا می‌باشند. اگر این دیدگاه و یا عقیده در بین مردم مشترک نباشد؛ نیروی بشری به سمت هیچ هدف قابل هدایت و کنترول نیست، و امکان نهضت در آن جامعه منتفی است.
هدف زنده‌گی مشترک: وقت هدف زنده‌گی که سیستم حاکم، آن را به پیش می‌برد و هدف که مردم به آن باور دارند؛ مشترک نباشد، طبیعی است که نیروی موجود در جامعه به سمت واحد به پیش نمی‌رود؛ و نظر به تعدد هدف، روش‌های اجرای آن نیز متفاوت می‌باشد. تمام برنامه‌ها وراهکارهای زنده‌گی بر اساس هدف اساسی از زنده‌گی تنظیم و تعیین می‌گردد. اگر تفاوت دیدگاه در آن وجود داشته باشد، در میدان عمل نیز تفاوت اجراآت شکل می‌گیرد. شاید ممکم گاهی مسئله قسمی مطرح شود که حکومت می‌تواند هدف جدید برای زنده‌گی ایجاد و مبتنی بر آن به برنامه‌های زنده‌گی را به پیش ببرد؟ اما این نا ممکن است، چون وقت جامعه و مردمی در قبول اسلام و هدف ناشی از آن توافق داشته باشند؛ هیچ‌گاه آن را به چیزی دیگری عوض نمی‌کنند. پس بی‌خود دنبال تغییر هدف که در زنده‌گی مردم نباشید؛ خوب است که زمینه را برای تطبیق اسلام فراهم کنید، اگر این کار از دست نمی‌آید، حد اقل مانع تطبیق اسلام نباشید.
ساختار قومی در افغانستان: افغانستان کشوری با ساختار قبیلوی است. بیشتر از هرچیزی دیگری ارزش‌های قبیلوی در تعیین سیاست‌ها و یا تنظیم امور مردم مؤثر می‌باشد. در عین حال زنده‌گی به شکل قبیلوی امر طبیعی بوده و تنظیم خلاف آن، خلاف فطرت و طبیعت انسان است. اسلام عزیز در کنار تنظیم جامعه به شکل بهتری آن و تامین عدالت و حقوق اتباع در دولتاسلامی، به شکل منظم ساختارهای قبیلوی را نیز به هدف رضایت الله متعال می‌تواند هدایت کند.
اسلام دین فطرت است؛ اسلام دین است که با نیازهای اساسی و فرعی انسان به شکل بهتری آن سازگاری داشته و آن را تنظیم می‌کند. این تنظیمات بر علاوۀ اینکه امور فعلی و روزمره ما را به پیش می‌برد؛ در آینده هم سبب بروز مشکلات نمی‌گردد. تنظیمات امروز قسمی نمی‌شود که مشکلات جبران ناپذیری را در آینده ایجاد کند؛ مثل دموکراسی که مشکل غذا برای انسان را از طریق غذاهای کنسرو، مصنوعی حل کرد؛ اما امروز که آینده او زمان بود؛ امراض قلبی، شکر، سرطان‌ها و مشکلات مثل آلوده‌گی‌های آب و هوا را به دلیل تولید غیر قابل کنترول به وجود آورده است؛ گمان می‌شود که حتی این مشکلات برای قرن‌ها قابل حل و جبران نیست.
فرسوده‌شدن جمهوریت و دمکراسی: بعد از جلسه بن در دسمبر 2001 دمکراسی به شکل تحمیل شده وبدون درک واقعیت افغانستان، آورده شد. یک تعداد مردم آگاهانه و تعداد هم نا آگاهانه، خوشبین بودند که این نظام تغییرات اساسی را در زنده‌گی شان خواهد آورد. تعداد از روشن فکران در کتاب‌ها خوانده بودند که دمکراسی نظام است که برای تمام اقشار جامعه در آن در قدرت سهیم اند، وظایف بر اساس شائسته‌سالاری و ثروت بر اساس عدالت تقسیم خواهد شد. افغانستان به مدینه فاضله‌ای تبدیل خواهد شد. مگر از آن زمان حدود 20 سال می‌گذرد. و حد اقل به چشم دید خودم در حلقه‌یی قدرت فقط یک تعداد خاص در جاهای مختلف در چرخش اند. انتخابات و اراده‌ای مردم هم آبرویش رفته؛ و ثروت هم به طور تراکمی در جیب یک تعداد خاص جمع شده و در یک دوران بسیار علمی بنام اقتصاد ااز جیب سرمایه‌دار توسط بانک به جیب مردم می‌آیند و دوباره به نام‌های مختلف از بازار جمع وبه جیب سرمایه‌دارها جمع می‌شوند. این دوران باطل و ظالمانه حدود سه‌صد سال می‌شود که در دنیا حاکم است، و برای ما 20 سال که آورده شده است.
شاید برای انسان هوشیاری دلایل که بر شمردم واضح سازد که ما بیش‌تر از هرچیزی و از هر زمانی به اسلام عزیز به  عنوان مبدایی که تمام امور ما را به شکل منظم تنظیم کرده است نیاز داریم. با ایمان و تقوای افراد مخلص که اسلام را به تمام معنی قبول کردند، تطبیق خواهد کرد. به امید روزی که با تطبیق اسلام توسط دولت اسلامی( خلافت) رضایت الله متعال را کمایی کرده؛ در دنیا صاحب عزت  و در آخرت صاحب جنت شویم.




   ارسال نظر