از دیدگاه اسلام، پیروزی واقعی تنها به معنای سقوط یک نظام طاغوتی، تصرف
و تسلط سرزمینها و مناطق بیشتر نیست، بلکه هدف و نتیجهای پیروزی باید حاکم ساختن
همهجانبه اسلام در آن سرزمین و حمل اسلام به سایر سرزمینها باشد.
اگر در یک سرزمین بعد
از پیروزی مجاهدین نظام طاغوتی با نهادها و قوانین آن ریشهکن گردید و اسلام و
قوانین شرعی تطبیق گردید، اینجاست که می توان حرفی از پیروزی به زبان آورد. در
غیر آن، اگر سقوط نظامهای طاغوتی و آزادسازی مناطق منجر به آزادسازی افکار و قلبها
از هر آنچه مخالف اسلام است، نشود، این پیروزی کامل نیست. اگر سرانجام این پیروزی تنها
تغییر چهرهها و تطبیق کامل اسلام نباشد، این پیروزی به نفع اسلام و مسلمانها
نبوده، بلکه به حاکمیت هوای نفس، فساد و ظلم منجر خواهد شد.
متأسفانه مثالهای بسیار تلخی در این مورد وجود دارد، چنانکه مجاهدین
افغانستان در سال ۱۹۹۱ اشغالگران شوروی
را خارج و بقایای آن را ساقط کردند، اما این پیروزی به دلیل اختلافات داخلی، نبود
رهبری واحد و نفوذ استعمارگران، افغانستان را به میدان جنگ داخلی مبدل ساخت. گروههای
مختلف برای منافع شخصی و قدرتطلبی به جان یکدیگر افتادند و در نهایت، غرب و قدرتهای
منطقهای مسیر این پیروزی را به انحرف کشیدند. باوجودیکه مجاهدین افغانستان قدرت
را گرفتند، اما اسلام حاکم نگشت.
مردم الجزایر پس
از سالها جهاد و قربانیهای بیشمار موفق شدند اشغالگران فرانسوی را از سرزمین
خود بیرون کنند. اما پس از استقلال، نظامی که تأسیس شد، سکولار و وابسته به غرب
بود و ارزشهای اسلامی در جامعه به حاشیه رانده شد و اسلام تطبیق نشد. حاکمان
وابسته به استعمار نتوانستند آرمانهای مردم برای تطبیق کامل اسلام را محقق کنند.
در نتیجه الجزایر دچار بحرانهای سیاسی و اجتماعی شد و با آرمانهای تطبیق اسلام
خیانت صورت گرفت.
انقلاب مردم
ایران علیه نظام شاهی، یک قیام مردمی بود که با شعارهای اسلامی و ضد استعماری آغاز
شد. اما پس از پیروزی، این انقلاب به نظامِ براساس ملیگرایی ایرانی تبدیل شد.
حاکمیت ایران به جای تلاش برای تطبیق اسلام و وحدت امت اسلامی، در سطح منطقهای و
بینالمللی، درگیریهای قومی و مذهبی را دامن زد و نفوذ سیاسی خود را گسترش داد.
بهار عربی یک نقطه عطف در تاریخ خاورمیانه بود و در کشورهای مختلف
مانند مصر، تونس و لیبیا، مردم علیه رژیمهای فاسد و دیکتاتوری قیام کردند. این
قیامها ابتدا با شعارهای اسلامی آغاز شد. اما در نهایت، به دلیل نبود رهبری واحد
و نفوذ قدرتهای غربی، این انقلابها یا شکست خوردند و یا به آشوب و هرجومرج
تبدیل شدند. در مصر، اردوی وابسته به امریکا به قدرت بازگشت و گروههای اسلامی
سرکوب شدند. لیبیا به میدان جنگ داخلی و قدرت های بین المللی مبدل شد. در تونس،
سکولاریزم و نفوذ غرب مسیر انقلاب را تغییر داد.
چنانکه در گذشته موفق شدیم انگلیس، شوروی و امریکا را از مناطق و
سرزمینهای اسلامی بیرون کنیم، اما پس از آن، نتوانستیم اسلام را تطبیق کنیم و این
پیروزی بسیار کوتاه مدت بود و متأسفانه دوباره نظامهای سکولار و غربی با تغییر
چهرهها جایگزین شدند؛ نظامهایی که دشمن اسلام و مسلمانان بودند. اما آنچه که هدف
مبارزه و قربانی مسلمانان که عبارت از پایه گذاری یک دولت مقتدر اسلامی، تطبیق
اسلام و وحدت جهان اسلام بود، محقق نگشت.
پس پیروزی واقعی چیست؟
پیروزی واقعی زمانی به دست میآید که اسلام بهطور کامل در فکر، عمل،
سیاست و دولتداری ما ریشه بدواند؛ و در مقابل هر نوع فکر و سیاستی که در آن اثری
از قومگرایی، قبیلهگرایی، نژادپرستی، مفکورههای ملی (منافع ملی، بیرق ملی، مرز
ملی، سرود ملی) وجود داشته باشد، در میان مسلمانان ریشهکن گردد. این تحول فکری و
عملی، اساس پیروزی است.
به اصطلاح سادهتر، پیروزی واقعی از دیدگاه اسلام بر اساس اصول ذیل
استوار است؛
عقیده اسلامی باید اساس همه امور قرار گیرد؛
افکار و ارزشهای غیر اسلامی اسلام ریشهکن شده و شریعت اسلامی به عنوان قانون تطبیق گردد؛
نظام سیاسی اسلام ( خلافت راشده ثانی) تأسیس شود
از الله سبحانه و تعالی میخواهیم که در میان امت اسلامی شرایط پیروزی
حقیقی را فراهم سازد و این امت بتواند بار دیگر بیرق اسلام را در زمین بلند کرده و
به عزت و سربلندی دست یابد.