پس
از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱م،
امریکا بطور بلامنازعه منحیث ابرقدرت جهانی شناخته شد. هژمون سیاسی آن در سراسر
جهان قابل رویت بود و تقریباً همه دولتهای جهان، امریکا را منحیث ارباب قدرتمند
جهان قبول کرده و در آن زمان هیچ دولتی وجود نداشت تا امریکا را در سطح بینالمللی
به چالش بکشاند. اما با گذشت بیشتر
از ۳ دهه، نه تنها وضعیت سیاسی
جهان کاملاً تغییر کرده بلکه موقف جهانی امریکا نیز شاهد دگرگونیهای زیادی شده
است. در دیدگاه ستراتیژیک ۲۰۲۵ که
سالانه در ویبسایت جیوپالیتی (Geopolity) به نشر میرسد، آمده است که
امریکا به مرد مریض جدید مبدل شده است. در این کتاب، به علایم و شواهدی که در زمان
حیات سیاسی اتحاد جماهیر شوروی به وضوع قابل مشاهده بود، پرداخته شده است؛ امری که
در نهایت منجر به سقوط آن گردید.
عمدهترین عامل سقوط جماهیر شوروی این بود که رهبران آن در
پی اصلاحات داخلی افتیده و به ارزشهای سوسیالیستی که مبنای سیاست داخلی و خارجی
آن را شکل میداد، پشت کردند. چنانچه، میخائیل گورباچوف برای رسیدگی به مشکلات
داخلی دست به یک سلسله اصلاحات سیاسی زد؛ اقدامیکه منجر به دفن سوسیالیزم در
زبالهدانی تاریخ گردید. به همینترتیب، دیده میشود که رئیس جمهور منتخب امریکا،
دانلد ترمپ، در صدد اینست تا اصلاحات سیاسی گسترده را در دورۀ جدید حاکمیتاش بمیان
آورد. و شعارهای ترمپ «اول امریکا» و «امریکا را دوباره بزرگ بسازیم»، به معنی تمرکز
بر امریکا و توقف حمل ارزشهای لیبرال به سایر جهان تعریف میشود – که این خود
دلالت به معنی کاهش هژمون سیاسی امریکا در سطح جهان تلقی میگردد. این برنامۀ اصلاحاتی که توسط بنیاد هیریتیج (The
Heritage Foundation) تحت عنوان
پروژۀ ۲۰۲۵ یا (The Project 2025) معرفی شده است، آغاز
یک تحول جدید در ساختار سیاسی امریکا محسوب میگردد.
به همینترتیب، وجود قطببندی
شدید سیاسی بین اعضای رهبری کرملین باعث تفرقه سیاسی در میان آنان گردیده
بود؛ در حال حاضر، امریکا نسبت به هر زمان دیگر با قطببندیهای شدید سیاسی دستوپنجه
نرم میکند. به عنوان مثال، زدوبندهای شدید میان جمهوریخواهان و دموکراتها، منجر
به اختلافات سیاسی داخلی نسبت به قضایای داخلی و خارجی امریکا شده است. روی هم
رفته، افزایش روندهای نژادپرستانه، همجنسگرایان، فیمینستها، نابرابریهای
اجتماعی، و خشونتهای داخلی از جمله عوامل دیگری هستند که نظام اجتماعی این کشور را
با تهدید جدی روبرو ساخته است. از سوی دیگر، با وجود تلاشهای سران امریکایی جهت
تحکیم وحدت داخلی، مخصوصاً، ترمپ با شعار (MAGA)، جریان جداییطلبی
از سوی ایالتهای کالیفرنیا، تگزاس، لیوزیانا، آلاسکا، فلوریدا و نیوهمپشیر شدت
یافته است.
از
سوی دیگر، چالشهای اقتصادی از مهمترین عامل دیگری بود که منجر به سقوط شوروی
گردید. امریکا نیز در حال حاضر با سطح بیسابقهای وام در جهان (۳۵.۴ تریلیون
دالر) مواجه است – امریکه توانایی دولت برای تأمین مالی پروژههای بلندمدت و
رقابت با قدرتهای اقتصادی دیگر را محدود میکند. از سوی دیگر، کشورهایی نوظهور مانند چین،
که به قدرت صنعتی و تکنالوژیک برتر تبدیل شده اند، سهم امریکا در اقتصاد جهانی را تحت
تهدید قرار داده است. همچنان، ثروت
در امریکا به گونۀ ناعادلانه در میان اتباع آن توزیع شده است. طوریکه خانوادههای
متوسط و پایین تحت فشارهای شدید مالیاتی قرار دارند و خانوادههای میلیاردر
معمولاً از پرداخت مالیات فرار میکنند، امریکه منجر به برخورد دوگانه از سوی
دولت شده که در درازمدت میتواند باعث نارضایتی شدید داخلی گردد.
همانطوریکه
در آخرین مرحلۀ حیات سیاسی سوسیالیزم، هویت اکثر مردم و هواخواهان کمونیزم نسبت به
آن کاهش پیدا کرده بود، و رهبران کمونیست کمترین انرژی خویش را برای ایجاد اعتماد
ایدیولوژیک میان مردم صرف میکردند. چنین بیاعتمادی نسبت به مقامات سیاسی، رسانههای
امریکایی و نهادهای کلیدی مانند محاکم و انتخابات، در امریکا نیز قابل رؤیت است.
چنانچه لکۀ بیباوری نسبت به انتخابات ۲۰۱۶ بدلیل دستکاری نتایج انتخابات امریکا
توسط روسها وجود دارد. به همین ترتیب، دانلد
ترمپ، نتیجۀانتخابات ۲۰۲۱
را مملو از تقلب و فساد انتخاباتی دانست. از سوی دیگر، تبرئه شدن ترمپ به تازگی از
سوی محکمۀ نیویارک، بیاعتمادی شهروندان امریکایی را نسبت به نهادهای مهم امریکایی
افزایش داده است.
قابل
ذکر است که مهمترین عامل سقوط شوروی، گسترش قلمرو نظامی و شکست فاحش در جنگهای
بیرونی، از جمله افغانستان، بود. امریکا نیز در کارنامۀ نظامی خود دخالتهای نظامی
طولانیمدت در خاورمیانه و افغانستان را دارد – جنگهای فرسایشی که نه تنها بیش از ۷ تریلیون دالر خسارت را بر آن
تحمیل کرد بلکه این دولت را با شکست نظامی در افغانستان و عراق نیز مواجه ساخت. به
همین ترتیب، وجود صدها پایگاههای نظامی امریکا در سراسر جهان و ترویج سیاست نظامیگری
امریکا باعث کاهش قدرت نرم آن در سطح جهان گردیده است. چنانچه
پس از تمویل مستقیم امریکا به اسرائیل جهت نسلکشی علنی مردم بیدفاع غزه، امروزه حتی اکثر غیرمسلمانان نیز
تصویر وحشتناک و زشت از امریکا به ذهن دارند.
در
آخر تصریح میکنیم که شواهد تاریخی نشان داده است که هیچ ابرقدرتی برای همیشه در
اوج باقی نمیماند. همانطوریکه امپراتوری روم، امپراتوری بریتانیا و اتحاد
جماهیر شوروی به دلایل داخلی و خارجی سقوط کردند، امریکا نیز از این سرنوشت مستثنی
نیست. قدرتهای جهانی، دورههایی از اوج، توقف رشد، و سقوط را تجربه میکنند. برخیها
معتقدند که امریکا وارد مرحلۀ توقف رشد شده است. بناء با توجه به وضعیت شکنندۀ فعلی
امریکا، ظهور قدرتهای جدید در عرصۀ بینالمللی و سیر تحولات جدید در جهان، به نظر
میرسد که جهان شاهد طلوع جدیدی در عرصۀ بینالمللی خواهد گردید. بناء امت اسلامی در
شرایط بسیار حساس قرار گرفته اند تا وضعیت شکنندۀ جهانی را با دقت زیر بررسی قرار
دهند و از دل این بحرانها و آشفتگیهای سیاسی، فرصتهایی را برای تاسیس خلافت راشده دوم ایجاد
کنند تا عزت و سلامتی را برای انسانهای کرۀ خاکی به ارمغان بیاورد.