افزایش ارزش افغانی؛ بازگشتِ با شکوه یا رویای زودگذر؟
09/06/2023 | عبدالله جسور

Print


چنانچه شاهد هستیم اخیراً دالر و سایر اسعار خارجی در مقابل پول افغانی اُفت چشمگیری داشته و ارزش آن‌ها در یک هفته بیشتر از ۱۰ درصد کاهش یافته است. این تغییرات آنی، سوال‌های زیادی را در اذهان مردم بوجود آورده است، و مردم این موضوع را به عوامل مختلفیِ که گاهی اوقات دقیق نیست ارتباط می‌دهند. برای تحلیل بهتر موضوع لازم است تا قدرت فعلی دالر و تاریخچه‌ی هژمونی آن بالای سایر اسعار جهان را به بحث گیریم.
بعد از ختم جنگ جهانی دوم، نشستی در شهر بریتون‌وُدز امریکا با اشتراک نمایندگان ۴۴ کشور متحد صورت گرفت. هدف از این نشست ایجاد نظام مالی جدیدجهانی پس از پایان جنگ جهانی دوم و دوره‌ی معیار بودن طلا (gold standard) بود. از نتایج این نشست دو سازمان بین‌المللی همچون «صندوق وجهی پول» و «بانک جهانی» بودند که برای ثبات نظام مالی جدیدجهان، ثبات نرخ تبادله، حل بحران‌های اقتصادی و ایجاد انکشاف در کشورهای متاثر از جنگ ایجاد گردیدند.
در این نشست توافق صورت گرفت که دالر منحیث پولِ مورد اعتماد در تبادلات و تجارت میان تمام ۴۴ کشورِ جهان مورد استفاده قرار گرفته و پشتوانه‌ی پولی آن‌ها باشد. در این زمان امریکا «دو بر سه» حصه‌ی تمام طلای جهان را در نتیجه‌ی فروش تسلیحات جنگی به کشورها بدست آورده بود. در حقیقت پس از این نشست، دالر حیثیتِ طلا را کسب کرد که ارزش «هر اونس طلایی» که در ذخایر امریکا وجود داشت برابر به ۳۵ دالر ارزش/قیمت پیدا کرد. از این به بعد بود که تمام کشورها باید نخست ارزش پول خود را به دالر موجود در ذخایر خود محاسبه می‌کردند و بعد ارزش پول آن‌ها در مقابل طلا تثبیت می‌شد.
با این حساب امریکا متعهد شده بود که در صورت ضرورت در مقابل هر ۳۵ دالر امریکایی به سایر کشورها «یک اونس طلا» پرداخت کند. اما برای پیشبرد و توسعه تجارت در سطح بین‌المللی و همچنان پرداخت مصارف جنگ ویتنام در دهه‌ی شصت قرن بیستم، امریکا مجبور به چاپ بیشتر دالر گردید. از اینجا بود کشورها متوجه شدند که روزی ارزش دالر کاهش پیدا خواهد کرد.
از این‌رو فرانسه از نخستین سرزمین ها بود که در سال ۱۹۶۵م از امریکا تقاضای طلا کرد تا در مقابل ذخایر دالر، دوباره طلا بدست آورد؛ این کشور توانست در بدلِ ۱.۵ میلیارد دالر، مقدار ۳ هزار تُن طلا را از امریکا بدست آورد. همچنان آلمان و جاپان از این فرصت استفاده نموده دالرهای کاغذی شان را در برابر طلا معاوضه کردند. در نتیجه ذخایر طلای امریکا از ۲۲ هزار تُن در سال ۱۹۴۹م (که ۷۰ درصد طلای تمام جهان را تشکیل می‌داد) به ۹۸۰۰ تُن در سال ۱۹۷۰م کاهش پیدا کرد.
در سال ۱۹۷۱م ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور وقت اعلام کرد که امریکا دیگر دالر را به طلا تبدیل نمی‌کند؛ زیرا پس از این ارزش دالر تنها بر اساس قدرت اقتصادی امریکا تعیین می‌گردد، که با این سیاست تمام ذخایر دالر در نزد کشورها پابرجا می‌ماند. در اینجا شاید در ذهن ما خطور کند چگونه ارزش دالر که جز «کاغذ» چیزی دیگری نیست کشورها نمی‌توانند ذخایر دالر خود را به طلا تبدیل نمایند؟ دلیل عمده‌ی آن این است که امریکا برای مستمر نگه‌داشتن ارزش پولی کاغذی‌اش از قدرت سیاسی، اقتصادی و سازمان‌های بین‌المللی استفاده کرد تا دالر را در بازارها و تجارت جهانی به عنوان پولِ مورد قبول بر تمام کشورها تحمیل نماید.
چنانچه در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد معاملات تجارتی جهان توسط دالر صورت می‌گیرد. برعلاوه بیشتر از ۵۰ درصد ذخایر ارزی بانک‌های مرکزی جهان را دالر تشکیل می‌دهد. دلیل عمده‌ی نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا بالای تمام کشورهای همین مسأله است. اما تا اکنون هیچ نوع پولِ بدیل و یا قدرتی در جهان نتوانسته که این جایگاه دالرِ و نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا را به چالش بکشد. به همین خاطر است که با متضرر شدن ارزش دالر، ارزش اسعارِ تمام کشورها تحت تاثیر قرار می‌گیرد. چنان که در بحران اقتصادی امریکا در سال ۲۰۰۸م شاهد این مسأله بودیم.
در این میان سازمان‌های بین‌المللی، مانند: صندوق وجهی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی نیز نقش مهم و اساسی را در ثبات دالر بازی می‌کنند، و با تعیین پالیسی‌ها، قوانین و پرداخت قرضه‌ها با دالر، از هژمونی آن در جهان محافظت می‌نمایند. بی‌دلیل نیست که امریکا بزرگ‌ترین حمایت کننده و تمویل کننده‌ای این نهادها به حساب می‌رود.
اگر روی اقتصاد امریکا اندکی عمیق شویم اقتصاد این کشور بالای ۳۱ تریلیون دالر قرض استوار است. این به سان حباب یا پوقانه‌ی می‌ماند که ممکن هر لحظ بُترکد؛ زیرا دولت امریکا برای تامین مصارف و جبران کسر بودجه مجبور است از مردم و کشورهای خارجی قرض بگیرد، تا چرخه‌ی اقتصادش را در حرکت درآورد. به همین خاطر امریکا همواره چتر قرضه‌ی خویش را بلند می‌برد، و از این طریق به پول بیشتر دسترسی پیدا می‌کند.
در این میان کشورهای جاپان، چین و هند بزرگ‌ترین کشورهای قرضه‌دهنده برای امریکا به شمار می‌روند. چنانچه امریکا در زمان بحران کرونا برای جلوگیری از بحران و فقر، مجبور شد تا ۳ تریلیون دالر پول اضافی را چاپ و به مردم توزیع کند که این امر منجر به افزایش قیمت‌ها (انفلاسیون) گردید؛ برعلاوه ارزش دالر را در سطح جهان متضرر ساخت که جبران این ضرر را تمام کشورهایی پرداختند که یا ذخایر دالری داشتند و یا با دالر داد و ستد می‌کردند. در چنین وضعیت، به هر اندازه‌یی که عاید دولت کمتر و مصارف آن بیشتر گردد، دولت مجبور به اخذ قرضه‌ی بیشتر می‌گردد، و اخذ قرضه‌ی بیشتر در واقع بی‌اعتمادی را بالای اقتصاد آن بوجود می‌اورد. دولت فوق برای بازپرداخت قرضه و سود خویش مجبور می‌شود تا در آینده مصارف را کمتر سازد که این امر منجر به رشد بیکاری و عدم رشد اقتصاد می‌گردد.
یکی از سیاست‌های امریکا برای حفظِ ثبات ارزش دالر و بلند بردن نرخ سود، کاهش گردشِ دالر در بازارهای جهان می‌باشد. چنانچه امریکا با بهره از توافقنامه‌ی «پترو دالر» (Petro-Dollar) می‌تواند در بدلِ دالر از عربستان سعودی نفت خریداری کند، و از این طریق تقاضا برای دالر را بلند نگه‌دارد؛ در واقع عربستان از طریق سرمایه‌گذاری دو بار، در بازارهای امریکا دالر را وارد می‌نماید.
همچنان صادرات کشورهای بزرگ اقتصادی به امریکا در بدل دالر صورت می‌گیرد، که این امر کشورهای مذکور را وادار می‌سازد تا برای حفظ صادارت خویش دست به ایجاد پولِ بدیل در مقابل دالر نزنند.
با این همه آیا افزایش ارزش افغانی در مقابل دالر می‌تواند فراتر از تاثیرات جهانی دوامدار و طولانی‌مدت باشد؟ در ذیل عوامل مهم افزایش ارزش افغانی در مقابل اسعار خارجی به ویژه دالر را که در روزهای پسین با سرعت زیاد اتفاق افتاده را به صورت کوتاه شرح خواهیم داد.
افزایش ارزش واحد پولی کشورها اکثراً به مقدار عرضه و تقاضای آن در بازار بستگی دارد که توسط بانک مرکزی تنظیم می‌گردد. افزایش ارزش پول افغانی در بازار به معنی کاهش افغانی و ازدیاد اسعار خارجی می‌باشد که احتمالاً‌ توسط یکی از عوامل ذیل تحریک گردیده است:
-      عرضه دالر به مقدار زیاد توسط بانک مرکزی: چنانچه معمول است در اقتصادهای بدون رشد، دولت‌ها برای حفظ ثبات پولی و جلوگیری از تورم، اسعار را بصورت کاذب وارد بازار می‌نمایند، درحالی که اسعار خارجی باید به صورت طبیعی توسط افزایش صادرات، افزایش پیدا کند. در افغانستان از شروع سال ۲۰۰۱م به بعد بانک مرکزی همواره جهت حفظ ثبات پول افغانی، بصورت هفته‌وار مقدارِ از اسعار خارجی به ویژه دالر را به بازار لیلام می‌کند. این امر تا زمانی امکان‌پذیر است که ذخایر ارزی موجود باشد، اما بعد از ختم ذخایر، ارزش پول داخلی بصورت سریع به زمین می‌خورد. چنانچه این وضعیت در بعضی از کشورهای افریقایی بوقوع پیوسته است.
-      تاثیرگروه‌های مافیایی در بازار: در اقتصادهای غیررسمیِ که معاملات بصورت دست‌به‌دست و بدون موجودیت سیستم‌های نظارتی دقیق انجام می‌شود، مافیا نقش اساسی را در بازار اسعار بازی می‌کنند؛ طوری که در بعضی حالات خاص، اسعار را در بازار عرضه و پول افغانی را جمع آوری می‌نمایند تا مردم با ترس از کاهش ارزش اسعار، آن را در بازار به فروش برسانند؛ بعداً با استفاده از فرصت با جمع آوری اسعار، قیمت آن را در بازار بلند برده و از این طریق سود بیشتر را به جیب می‌زنند. تجارت و قاچاق مواد مخدر نیز شامل این بخش می‌شود و ممکن در این فصل که حاصلات مواد مخدر به فروش می‌رسد، روی سرازیر شدن دالر در بازار تاثیر گذاشته باشد.
-      تیوری روانی اقتصاد: مردم با پیش‌بینی وضعیت اقتصادی و سیاسی و اعتماد بالای حالت موجود، با ترس از کاهش ارزش اسعار آن را در بازار به فروش می‌رسانند و هر قدر این امر بیشتر توسط دولت فضاگیر شود، به همان اندازه روی افزایش ارزش پول داخلی تاثیر می‌گذارد.
-      جلوگیری از قاچاق اسعار و سرازیر شدن کمک‌های بیرونی: به هر اندازه که دولت در انتقال اسعار به خارج از کشور ممنوعیت وضع کند و در مقابل از طریق ارسال پول توسط افغان‌هایی که در خارج زندگی می‌کنند (Remittance) و یا با کمک‌های سیاسی کشورهای ذیدخل در افغانستان، اسعار بیشتر وارد می‌شود، به همان اندازه روی کاهش ارزش اسعار تاثیر می‌گذارد. امارت اسلامی انتقال اسعار از طریق میدان‌های هوایی را در حال حاضر از فی نفر ۱۰ هزار دالر در زمان جمهوریت به ۳ هزار دالر و همچنان انتقال از طریق زمین را از ۲ هزار دالر به ۵۰۰ دالر کاهش داده است. همچنین به دلیل وضع تحریم‌ها در تبادلات بین‌المللی واردات نیز کاهش یافته است که از این طریق کمتر اسعار از کشور خارج می‌گردد.
-      استهلاک پول‌های سابقه و عدم وارد کردن پول جدید در بازار: فقدان پول افغانی در بازار منجر به مشکلات در تبادلات میان مردم گردیده است، و از سویی هم باعث رجوع مردم برای فروش اسعار و خرید پول افغانی در بازار شده است.
با توضیحات فوق روشن می‌شود که ارزش افغانی در مقابل دالر بیشتر عوامل زودگذر و شکننده داشته که متاثر از تاثیرات روانی مردم بر اقتصاد و مداخلات در بازار توسط مافیا و دولت می‌شود. زیرا این امر برای دولت یک دست آورد تلقی شده و حلقات مافیایی در آینده از این طریق منفعتی بیشتری را بدست می‌اورند.
در حقیقت ارزش افغانی به صورت کاذب و اسمی/عددی افزایش پیدا کرده است، در حالی که در قدرت خرید پول افغانی هیچ تغییری بوجود نیامده، و هنوز هم قیمت‌ها در جای خود قرار دارند. در کنار آن، حالت کنونی به دلیل بی‌ثباتی و تغییر روزمره‌ی ارزش اسعار باعث گردیده تا مردم از مبادلات و تجارت به دلیل آینده‌ی نامعلوم خودداری کنند؛ و دوام این وضعیت اقتصاد را بصورت مجموعی ضربه خواهد زد.
راه حل برای افغانستان و سایر سرزمین‌های اسلامی ختم هژمونی دالر از طریق رجوع به پشتوانه‌ی پولی طلا و نقره می‌باشد، که تابع شرایط خارجی نبوده و نرخ تبادله آن ثابت می‌باشد. در صورتی که چند کشور اروپایی با وجود تضاد منافع، توانستند پول مستقل و قابل قبول را برای همه ایجاد کنند و توسط قدرت اقتصادی خویش آن را حمایت نمایند، چرا مسلمانان از انجام چنین امر عاجز اند؟
این امر تنها زمانی ممکن می‌باشد که کشورهای اسلامی تحت چتر واحد خلافت راشده و با داشتن منابع کافی جهت حل احتیاجات خویش، وابستگی خود را به واردات اجناس خارجی کاهش دهند و اجناس و کالاهای نادر خویش همچون نفت را تنها در بدل طلا و نقره به کشورهای نیازمند صادر کنند. چنانچه در حال حاضر سرزمین‌های اسلامی مقدار کافی طلا و نقره را در دسترس دارند که با ایجاد خلافت راشده پشتوانه‌ی پول قرار گرفته می‌تواند. پشتوانه‌ی پولی طلا و نقره نه تنها این‌که به پول ارزش ذاتی می‌بخشد و از انفلاسیون و بحران‌ها جلوگیری می‌کند، بلکه از لحاظ شرعی بالای نظام اسلامی واجب است تا دینار و درهم را منحیث پول مورد استفاده قرار داده و از انحصار و احتکار آن بدست گروه‌ها و افراد جلوگیری کند. چنانچه در زمان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم این امر تطبیق می‌گردید.

«...وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» [توبه : ۳۴]
ترجمه: ... و کسانی که طلا و نقره را کنز می‌کنند و آن را در راه الله متعال انفاق نمی‌نمایند، آنان را به عذابی دردناک، بشارت بده!

 لذا تا زمانی که اسلام در تمام ابعاد زندگی مسلمانان حاکم نگردد و تمام بخش‌های اقتصادی نیز تابع اسلام نشود، بحران‌ها و فسادهای نظام سرمایه‌داری دامنگیر مسلمانان خواهد بود، و دایم تحت تاثیر، سلطه و هژمونی غرب قرار خواهیم داشت.




   ارسال نظر