چرا برخیها این مسأله را که آیا فرضیت و وجوب
خلافت در نصوص اسلامی یک امر قطعی است، زیر پرسش قرار میدهند؟ آنها با این پیشفرض
که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم قبل از وفات، هیچ نوع نظام حکومتداری از جمله
خلافت را به مسلمانان و اصحاب کرام توصیه نکرده بود، در شرایط کنونی ساختار حکومتداری
اروپایی دولت-ملت را در برابر خلافت اسلامی برای مسلمانان راه حل میپندارند.
این نوع افراد که خوش دارند از جمله نواندیشاندینی
در جامعه معروف باشند استدلال میکنند که اصحاب کرام پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوسلم
در سقیفه بنی ساعده به دو گروه تقسیم شدند. برخی از آنها گفتند که حاکمیت از آن
انصار –اهل مدینه- باشد و برخی دیگر به این نظر بودند که حاکمیت از آن مهاجرین
–اهل مکه و قریش- باید باشد؛ تا اینکه حضرت عمر با گرفتنِ دست حضرت ابوبکر صدیق
با وی به عنوان نخستین خلیفه بیعت کرد.
به قول فقها اختلاف در میان مسلمانان رحمت است،
بر همین مبنا تعیین حضرت ابوبکر صدیق به عنوان نخستین خلیفه -هرچند در ابتدا نظریات
اختلافی پیرامون کیبودن خلیفه میان اصحاب مطرح شد، مگر این گونه اختلاف حتی پیرامون
وفات پیامبر که آیا پیامبر هم وفات میکند یا خیر، در ابتدا نزد صحابه بوجود آمده
بود- باعث نشد که اصحاب کرام پس از بیعت با حضرت ابوبکر بر سر مسند خلافت در میان
خود دست به مخالفت و منازعه بزنند. بلکه پس از بیعت در سقیفه بنی ساعده، حضرت
ابوبکر صدیق تا آخرین زمان حیاتش این منصب را بردوش داشت. مسلمانان پس از وفات
حضرت ابوبکر صدیق با حضرت عمر و پس از آن با حضرت عثمان و بعد با حضرت علی رضیاللهعنه
به عنوان خلیفه و یا امیرالمومنین بیعت کردند.
این عملکرد اصحاب پیرامون تعیین خلیفه مسلمین
به عنوان یگانه طریقهی شرعی تعیین حاکم و یا رئیس دولت پس از وفات و قبل از دفن پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوسلم در فقه و سنت بر مبنای اجماع صحابه صورت گرفته است. به
عبارت دیگر، اجماع صحابه در واقع ظاهرکنندهی حکم شرعی میباشد. این مسأله را زمانی
میتوان به درستی درک کرد که بدانیم قرآن به عنوان کلام الله سبحانهوتعالی پس از
وحی به پیامبر صلیاللهعلیهوسلم با کدام روش برای ما رسیده است که آن را یک قطعی
میپنداریم.
قرآن کریم به عنوان نخستین و معتبرترین نص و
کتاب الله سبحانهوتعالی برای حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوسلم وحی شد. اما
قرآنی که اکنون ما در نزد خود داریم در واقع همان قرآنی میباشد که حدود سه دهه
بعد از وفات پیامبر و در زمان خلافت حضرت عثمان -سومین خلیفهی مسلمانان- مجموع
روایات از حفاظ با مقایسهی پارچههای نوشته شده گردآوری و با اجماع صحابه به
عنوان یک روایتِ مشخص ترتیب و بعد سینه به سینه و بگونهی مکتوبی به ما رسیده است.
در واقع اگر اجماع اصحاب بر تأیید نسخهی عثمانی
قرآن که از مجموع نسخههای حفاظ، پارچهها، سنگنوشتهها، چوبنوشتهها و استخواننوشتههای
صحابه نمیبود، اکنون ما مسلمانان به بحران از روایات قرآنی مواجه بودیم. با درک این
مسأله از یکسو میتوان اهمیت اجماع صحابه را در گردآوری قرآن درک کرد و قبل از
گردآوری قرآن و پیش از دفن پیامبر، بر تعیین خلیفه به عنوان مهمترین مسألهی
سرنوشتساز در صدر اسلام برای اصحاب کرام و مسلمانان پی برد.
با توجه به نصوص قرآن، احادیث، اقوال علماء و
سرانجام اجماع صحابه بر تعیین خلیفه قبل از هر چیز دیگر، برخیها چگونه جرأتمندانه
میگویند که هیچ نص و یا امر قطعی پیرامون فرضیت خلافت به عنوان نظام واحد اسلامی
وجود ندارد؟
در شرایط کنونی با توجه به سیلی از افکار، ارزشها،
مفاهیم و باورهای غربی که همه بر محور جدایی دین از دولت و یا مفکورهی دولت-ملت
اروپایی میچرخد برخیها با این گونه برداشتهای غرضآلود تأسیس دولت خلافت را به
عنوان نظام واحد اسلامی ناممکن و فرضیت آن را امر نصوصی و قطعی نمیپندارند. در
واقع این همان برداشتی است که میخواهند مهمترین و سرنوشتسازترین قضیهای
مسلمانان را از افکارعامه دور سازند.
این چه برداشت و ذلت فکریست که برخیها برای
دورساختن مسلمانان از مسألهی مهمی که اصحاب کرام قبل از دفن پیامبر و حتا قبل از
گردآوری قرآن کریم بر هیچ امری غیر از تعیین خلیفه اقدام نکرده بودند بدون اهمیت
دادن به آن دستِ رد به سینه میکوبند. در حالی که هر کی اگر مخلصانه بر نصوص، فقه،
سیرت و تاریخ مسلمانان بگونهی درست و عمیق بنگرد به سادگی میتواند این مسألهی
سرنوشتساز را فهم نماید.