چرا به قاتل مسلمانان مدال هدیه می دهند؟
12/09/2014 | احمد صدیق احمدی

Print


معتبر ترین روایت از عملکرد پیامبر صلی الله علیه وسلم حاکی از آنست که وی صلی الله علیه وسلم، تمام یهودیان قبیله بنی قینقاع را به دلیل توهین بر زن پاک دامن مسلمان و قتل مرد مومنی که بر دفاع از آن برخواسته بود، از مدینه اخراج کرد. این حادثه بنابر گفته ابن سعد و واقدی در نيمه شوال سال دوم هجری اتفاق افتاد.i ابن هشام در رابطه به این واقعه می نویسد: «روزی زن مسلمان كه كالایی جهت فروش به بازار قينقاع برده بود، در كنار مغازه يهودی جواهر فروش نشست. چند نفر از شيادان يهود نیز آن جا نشسته بودند و برای آن زن ايجاد مزاحمت می كردند؛ اما وقتی او می خواست بلند شود، آن جواهر فروش، گوشه‏ ی لباس او را كشيد تا این که قسمتی از بدن زن مسلمان ظاهر گرديد و یهودیان حاضر به تمسخر آن پرداختند. در همین وقت مرد مسلمانی كه از آن جا می گذشت، بر آن جواهر فروش حمله كرد و او را به قتل رساند. يهوديانی که شاهد این ماجرا بودند، بر مرد مسلمان حمله كردند و او را نیز به شهادت رساندند."ii  

 

         پیامبر صلی الله علیه وسلم زمانی از این ماجرا اطلاع یافت، با سپاه از مهاجرین و انصار به سوی بنی قينقاع رهسپار گرديد؛ تا این که بعد از پانزده روز محاصره، یهودیان سر تسلیم بر مسلمانان فرود آوردند و با قبول شروط بیرون شدن از مدینه تمام قوم خود را از هلاکت نجات دادند. این سنت و روش عملی پیامبر صلی الله علیه وسلم می باشد که به عنوان رهبر مسلمین و نخستین رئیس دولت اسلامی در دفاع از ارزش های اسلامی و عزت زن مسلمان و مرد مسلمان می پردازد. این است بهایی قیمت توهین بر زن پاک دامن مسلمان و دفاع از ارزش خون مسلمان؛ اما حکام امروزی سرزمین های اسلامی به جای دفاع از عزت، خون، و حتی دین مسلمانان به سفرای کفار حربی به پاس قتل، تجاوز و توهین بر مقدسات مسلمانان مدال عالی هدیه می دهند. چنانچه اشرف غنی رئیس جمهور و داکتر عبدالله رئیس اجرائیه دولت دست نشانده غرب، روز چهار شنبه(03.11.2014) با تشکر و قدر دانی از قاتل مسلمانان "جیمز کانینگهام" سفیر ایالات متحده امریکا در افغانستان، مدال عالی غازی وزیر محمد اکبر خان را به وی هدیه نمودند.

 

         این در حالی است که ایالات متحده امریکا به عنوان بزرگترین حامی دولت یهود از اشغال فلسطین توسط این غاصب عملاً پشتبانی می نماید؛ اما دولت یهود هر روز بلا فاصله خانه های فلسطینیان را تخریب نموده آنها را یا می کشد و یا به پای زندان های جهنمی شان رهسپار می سازد. علاوه بر آن ایالات متحده امریکا در رأس قدرت های غربی به بهانه جنگ علیه تروریزم، همه روزه در سوریه، عراق، افغانستان و سایر سرزمین های اسلامی توسط نیروهای نظامی اش از زمین، هوا و بحر تمام دار و ندار مسلمانان را مورد حمله قرار می دهد.

 

چنانچه در این اواخر، بارک اوباما تصمیم بر تداوم جنگ در افغانستان را اعلام نمود، در حالی که وی در سال 2013 تعهد سپرده بود که نیروهای نظامی اش را تا پایان سال 2014 از افغانستان بیرون خواهد کشید. علاوه براین، براساس مفاد امضای پیمان امنیتی کابل ــ واشنگتن، باید نیروهای اشغالگر امریکایی تا پایان سال 2014 از افغانستان خارج می شدند؛ اما به منظور کسب اهداف دراز مدت خود بر تداوم حملات نظامی در افغانستان جنگ را ادامه می دهند. زیرا هدف اصلی ایالات متحده امریکا در افغانستان و سایر سرزمین های اسلامی، جلوگیری از ظهور دوباره خلافت و تداوم جنگ در سرزمین های اسلامی جهت بقا و تداوم نظام دموکراسی و سلطه گری غرب می باشد.

 

       بناً آنانی که با سفرای چنین دولت ها به ویژه قاتل مسلمانان(سفیر امریکا مقیم کابل) با هدیه‏ای مدال های عالی پذیرایی می نمایند، چگونه خود را زعیم و حاکم واقعی مسلمانان در این سرزمین می پندارند؟ پس آنها با کدام برهان به این اشغالگران مدال عالی هدیه می دهند؟ و با چه دلیلی خود را رهبران مسلمانان و پیرو سنت و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم بر می شمارند؟ آیا چنین افرادی شایسته مقام رهبری مسلمانان را دارند؟ و یا این که باید ما مسلمانان بر نابودی آنها با هم متحد گردیم؟ پاسخ این همه پرسش ها را می توان در احیا و ابقای خلافت به عنوان یگانه دستگاه غمخوار امور مسلمین در یافت. خلافت که رهبر آن(خلیفه) از تمام امور مسلمین سرپرستی نموده و از عزت، ناموس و مقدسات مسلمانان دفاع می نماید. زیرا در اسلام به جز از خلیفه و دستگاه خلافت دیگر هیچ نهادی قدرت، صلاحیت و توانمندی حفظ ارزش های اسلام و عزت مسلمانان را ندارد. چنانچه امام بخاری در حدیثی روایت می نماید که پیامبر صلی الله علیه وسلم در رابطه به ارزش خلیفه و مقام والای آن چنین فرموده است:

 

 

(اِنِّمَا الاِمَامُ جُنَّةُ مِن وَرَایِهِ ویُتَّقَی بِهِ) 

 

«بدون شک امام(خلفیه) سپری است که در عقب آن(مسلمانان) می جنگند و به وی پناه می برند»iii

 

iالسیرة النبویة الصحیحه، ج 1، ص 299

 ii سیرة ابن هشام، ج 3، ص 54

  iiiرواه بخاری




   ارسال نظر