مکر سیاسی امریکا؛ ارمغان‌آور صلح ویا تدوام استعمار
10/12/2020 | مسلم بغلانی

Print


01/21/2019 | 
زلمی خلیل‌زاد، نمایندۀ ویژه وزارت خارجه‌ی امریکا برای صلح افغانستان در یک نشست مطبوعاتی گفت، "اگر طالبان صلح نکنند با آنها می‌جنگیم". این موقف خلیل‌زاد در چهارمین دور ماموریت منطقوی‌اش پس از سفر وی به هند و چین در کابل اعلام گردید. قرار بود دور چهارم دیدارها میان نماینده‌گان طالبان و امریکائیان در دوحه برگزار گردد و به دلیل آنچه "تغییر اجندا" خوانده شد، از سوی طالبان رد شد.
ظاهراً، به نظر می‌رسد که امریکا در جلب قناعت و رضایت نماینده‌گان طالبان موفق نبوده است و با ردِ پیشنهادات طالبان از سوی امریکائیان، این پروسه به بُن‌بست سیاسی مواجه شده است. از تازه‌ترین سفر خلیل‌زاد به هند، چین، افغانستان و پاکستان طوری وانمود می‌شود که امریکا بطور جدی خواستار نهائی‌سازی پروسۀ صلح با طالبان می‌باشد؛ امری که تا هنوز نشانه‌ای از آن دیده نشده است. براساس برخی گزارش‌ها، طالبان مشخصاً چهار موارد اساسی از قبیل تعیین تقسیم اوقات خروج نیروهائی امریکائی از افغانستان، خارج شدن رهبران طالبان از فهرست سیاه سازمان ملل و امریکا، رهائی زندانیان طالبان و به رسمیت شناختن دفتر طالبان در قطر را به خلیل‌زاد پیشنهاد کرده‌اند؛ ولی خلیل‌زاد، با مکر سیاسی و حیله‌گری دیپلوماتیک‌اش، پذیرش و رسیدگی به پیشنهادات چهارگانۀ طالبان را مشروط بر ملاقات رو در روی طالبان با حکومت افغانستان دانست؛ پیشنهادی که مکرراً از سوی طالبان رد شده است.
طوری که در مقالات قبلی اشاره کرده بودیم، و اینک حالا آشکار گردید، که امریکا به هیچ عنوان در پروسۀ صلح با طالبان، خطوط قرمز خود را نمی‌شکند و ارزش‌های ایدیولوژیک خود را قربانی این روند نمی‌کند. در واقع با به بُن‌بست رفتن پروسۀ صلح، خلیل‌زاد چهرۀ واقعی خود را واضح‌تر به نمایش گذاشت که همانا هشدار دهی و اعمال گزینۀ نظامی بالای طالبان می‌باشد. وی گفت در صورتی‌که طالبان به صلح حاضر نشوند، با آنها می‌جنگیم؛ تو گوئی که امریکا تا همین اکنون هیچ در جنگ دخیل نبوده و می‌خواهد تازه وارد آن شود.
نکتۀ اساسی اینست که امریکا با دخیل‌سازی پاکستان، عربستان سعودی، قطر، امارات متحدۀ عرب، ازبکستان و درین اواخر هند و چین، تلاش دارد تا بالای طالبان فشارهای سیاسی و نظامی را بیشتر از پیش افزایش دهد تا آنان از موقف فعلی شان تنازل نموده و از پیشنهادت مطروحه(خطوط قرمز) شان صرف‌نظر کنند. در حقیقت، امریکا درین روند حاضر نیست سیاست بُرد بُرد (Win-Win Policy) را اعمال کند زیرا امریکا در هر حالت می‌خواهد خودش تک برِنده و امتیازگیرندۀ میدان سیاست باشد؛ ازین‌رو، حاضر نمی‌شود تا پیش‌شرط‌های طالبان را بپذیرد. حالا بیائید فرض کنیم، ولو اینکه امریکا حاضر به پذیرش پیش‌شرط‌های طالبان شود، آیا این واقعاً به ختم استعمار، استثمار و اشغال امریکا در افغانستان دلالت می‌کند؟
امریکا در طی ۱۸ سال حضور فزیکی‌اش در افغانستان، این سرزمین را بطور ماهرانه تحت استعمار سیاسی، اقتصادی، نظامی، استخباراتی و فرهنگی(فکری) خود در آورده است. و باید بدانیم که هر گام و تصمیمی را که امریکا درین روند اتخاذ می‌نماید، سنجیده و با احتیاط کامل آنرا اعمال می‌کند تا ارزش های ۱۸ سالۀ که بالای آن سرمایه گذاری نموده را قربانی این پروسه نکند. بطور مثال، اگر امریکائیان حتی حاضر به پذیرش یکی از عمده‌ترین پیشنهادات طالبان – همانا خروج نیروهای امریکائی از افغانستان – نیز شوند؛ گرچه محال به نظر میرسد، این بمعنی خروج استعمار امریکا از افغانستان نمی‌باشد. زیرا نهادهای غربی در افغانستان وجود دارند و در آینده وجود خواهند داشت تا پالیسی‌ها، اهداف ستراتیژیک و منافع غرب را درین سرزمین تأمین کنند. به طور انگشت شمار می‌توان گفت که سازمان ملل متحد (UN) بطور مستقیم و غیرمستقیم در مسایل سیاسی، انتخاباتی و قانون‌گذاری افغانستان دست بالا دارد؛ بانک جهانی (WB) و صندوق وجهی پول (IMF) در ایجاد، پیشنهاد و انکشاف پالیسی‌های اقتصادی برای افغانستان حرف اول را می‌زنند؛ کمیسیون مستقل حقوق بشر (AIHRC) و سایر مؤسسات غیردولتی (انجوهای ملی و بین‌المللی) همه‌وهمه نه تنها اینکه بطور فعالانه در پیش‌برد و ترویج برنامه‌های فکری و فرهنگی غرب(از قبیل آزادی‌ها، جندر، حقوق بشر، مساوات زن و مرد و حقوق زن...) فعالیت می‌کنند بلکه فعالیت‌های آنان بطور سیل‌آسا در حال گسترش نیز است. زیرا، یکی از اهداف اساسی این سازمان‌ها حفظ و ترویج ارزش‌های غربی(سیکولاریزم و دموکراسی) در هر جامعه در سراسر دنیا می‌باشد.
سرانجام باید دانسته باشیم که "پروسۀ صلح با طالبان" که از سوی امریکا راه‌ اندازی شده است، یک پروسۀ محض امریکائی بوده و در همسوئی مستقیم با خواست امریکا پیش می‌رود؛ و قراریکه معلوم می‌شود، آرزوها و خواست‌های مردم افغانستان که همانا رسیدن به "صلح واقعی و دایمی" می‌باشد، درین آجندا جابجا نشده است. از یک طرف، نباید چنین فکر کنیم که امریکا به هدف ترک افغانستان به این سرزمین وارد گردیده است؛ زیرا، اهداف و برنامه‌های بلندمدت و ستراتیژیک امریکا خلاف این طرز فکر حکم می‌کند. از طرف دیگر، باید بدانیم که تنها با خروج نظامی امریکا استعمار امریکائی در منطقه پایان نمی‌یابد. زیرا، به فرض اینکه اگر نیروهای امریکائی از افغانستان خارج شوند، هنوز نیروهای سایر کشورهای غربی(اعضای ناتو) و نمایندگی‌ها و سازمان‌های بین‌المللی درینجا باقی خواهند ماند تا اهداف نظامی و سیاسی غرب را برآورده سازند. بناء برای ما مسلمانان لازم است تا برای رسیدن به صلح و امنیت واقعی تمامی انواع استعمار از قبیل استعمار نظامی، استعمار اقتصادی، استعمار استخباراتی، استعمار فرهنگی و استعمار فکری(ایدیولوژیک) را باید از ریشه رد کنیم و به ریسمان الله سبحان‌و‌تعالی، همانا قرآن و سنت، چنگ بزنیم تا رستگاری دارین نصیب ما مسلمانان گردد.



   ارسال نظر