سخن هفته؛ پالیسی پیشنهادی مرکز رَند برای دولت امریکا جهت بدام انداختن امارت اسلامی
مرکز تحقیقاتی رَند(RAND Corporation) از
مراکز معتبر فکری در امریکا است که دولت و سیاستمداران امریکایی را در عرصه سیاست
خارجی مشوره میدهد. این نهاد در 20 سال گذشته طرحهای مختلفی را در مورد
افغانستان به دولت امریکا پیشنهاد داده بود و در گفتوگوهای صلح میان امریکا و امارت
اسلامی مشورهدهنده کلیدی هیئت مذاکرهکننده امریکایی در قطر به شمار میرفت.
در این اواخر، این مرکز طرح 28 صفحهای
را تحت عنوان «تعامل، انزوا یا تقابل: پالیسی امریکا در قبال امارت اسلامی
افغانستان» به نشر رسانده و در آن به دولت و پالیسیسازان امریکایی در ارتباط
به چگونگی روابط با امارت اسلامی پیشنهادهای ارائه نموده است. نویسندگان این طرح جیمز
دابنز، نماینده خاص پیشین امریکا در امور افغانستان و پاکستان، لورال میلر،
معاون و سرپرست نمایندگی پیشین امریکا در امور افغانستان و پاکستان و اَندرو
رادین از تحلیلگران ارشد مرکز رَند میباشند. در واقع نویسندگان این طرح نظریهپردازان
محض نه، بلکه نقش عملی در سیاست امریکا داشته و بر وضعیت سیاسی افغانستان اشراف دارند.
در این گزارش سه گزینه به دولت امریکا پیشنهاد
میشود تا منحیث پالیسی در قبال امارت اسلامی اتخاذ کند: 1) گزینه تعامل، 2)
گزینه منزوی ساختن 3) گزینه تقابل و براندازی. از محتوای گزارش واضح میشود که
نویسندگان با پالیسی فعلی امریکا موافق نیستند و خواهان یک سلسله تغییرات در آن میباشند.
در این نوشته کوشش صورت گرفته تا در
نخست این طرح بصورت خلاصه و فشرده بیان شود و سپس خطرات این طرح در صورت تطبیق
برای امارت اسلامی روشن و برجسته گردد.
گزینه اول: تعامل
از دید نویسندگان طرح رَند گزینهی
تعامل بهترین راهکار برای تأمین منافع ملی دولت امریکا در قبال امارت اسلامی است.
زیرا با تماسهای مداوم دیپلوماتیک، امریکا میتواند حرفها و نگرانیهای خود را
به امارت اسلامی برساند و برعکس امارت اسلامی نگرانیها خود را با امریکا شریک
سازد و امریکا در این مدت متوجه تغییر و تحول در رفتار امارت باشد. طرح این نکته
را تأکید میکند که دولت امریکا توقوع نداشته باشد که پالیسی تعامل بعضی از رفتارها
و اقدامات امارت اسلامی را در داخل تغییر دهد، اما برای منافع امریکا مهم است.
آنها میگویند که گزینهی فشار بالای امارت نتیجه نمیدهد، زیرا رهبران این گروه
آماده پذیرش هر نوع فشار هستند. در طرح ابراز شده که حالت فعلی امارت برای امریکا
در عرصه حکومتداری و انسجام قدرت به شدّت مبهم است، ولی حالت تعامل میتواند امریکا
را به یک تصویر روشن از امارت اسلامی و اقدامات بعدیاش برساند و دسترسی بیشتر به واقعیتهای
میدانی مساعد سازد. طرح میافزاید که گزینه تعامل منحیث یک تست استفاده شود و امریکا
آهسته آهسته به سوی آن حرکت کند و انتظارات محدود اما واقعی از امارت اسلامی تعریف
گردد و همه نهادهای امریکایی در آن محدوده فعالیت کنند.
نویسندگان خطر تعامل کمتر را با امارت
برجسته میسازد که تعامل کمتر به سایر حکومتها مانند: چین، روسیه، ایران و
پاکستان فرصت میدهد تا بالای اولویتها و اقدامات امارت اسلامی تاثیرگزار باشند.
آنها پیشنهاد میکنند که امریکا یک دفتر کوچک در کابل باز کند تا با چهرههای
تاثیرگزار و تصمیمگیر امارت اسلامی در ارتباط باشد. دفتر قطر بدلیل دوری راه و
عدم سفر مقامات بلندرتبه مؤثر نیست.
طرح می افزاید که وضعیت بحرانی اقتصاد
افغانستان و فاجعه بشری روایتی را ایجاد کرده که مسبب اصلی این حالت امریکا است،
اگر امریکا کمک کند این روایتها تغییر خورده و احساسات ضد غربی را در افغانستان
کاهش میدهد. آنها پیشنهاد میکنند که تحریمهای مختلف بالای امارت اسلامی برداشته
شود و تعاملات اقتصادی و کمکهای بشردوستانه بیشتر گردد.
طرح مذکور گزینه تعامل را برای رفع نگرانیهای
امنیتی کارساز میداند. چون حالت فعلی، وضعیت بیاعتمادی میان دو طرف است که
دسترسی به اطلاعات استخباراتی را ناممکن ساخته است. اما پالیسی تعامل میتواند این
حالت را تغییر داده و هر دو طرف وارد یک تعامل استخباراتی شوند. این تعامل امارت
اسلامی را وادار میسازد تا به وعدههای ضد تروریستی خود عمل کند و از تهدید امارت
علیه منافع ملی امریکا و منافع متحدین امریکا در منطقه مانند هند و ازبکستان جلوگیری
نماید. این پالیسی در واقع از تکرار وقایع تلخ بعد از خروج شوروی از افغانستان
جلوگیری میکند. البته نویسندگان گزینه تعامل را یک کار درازمدت مدت میدانند که غرب
باید این حوصله را داشته باشد تا در درازمدت با امارت تعامل داشته باشد تا بالای
بعضی اقدامات داخلی امارت تاثیرگزار باشد و تلاشهایش به ثمر برسد. گزارش پیشنهاد
میکند که امریکا برای پیشبرد پالیسی تعامل با امارت به جای اینکه به تنهایی وارد
شود، نیاز به حمایت کشورهای منطقه دارد و پالیسی فعلی کشورهای منطقه نیز تعامل با
امارت است.
گزینه دوم: منزوی ساختن
گزینه دوم طرح، پالیسی منزوی ساختن است
که نویسندگان آن را نوعی از جزا دادن و ضعیف ساختن امارت اسلامی تعبیر میکنند که
این گزینه به سایر دولتها نیز پیام میفرستد که امارت اسلامی را به رسمیت
نشناسند. طرح به شکل تاریخی اشاره میکند که پالیسی معمول امریکا در به قدرت رسیدن
غیرمعمول گروهها منزوی ساختن آنهاست. چنانچه این کار با بلشویکها در روسیه، با
کمونیستها در چین، با کاسترو در کوبا، و با آخندها در ایران صورت گرفته است. روند
عادی سازی روابط با این کشورها چندین دهه طول کشیده است. نویسندگان میگویند که
امریکا این روند را در قبال امارت اسلامی قبلاً آغاز کرده، سفارت خود را در
افغانستان بسته نموده، تحریمها بالای امارت اسلامی و رهبران آن پابرجاست و تعامل
دیپلوماتیک به پایینترین حد آن قرار دارد. در این گزینه کشور سومی کارهای
دیپلوماتیک را به نیابت از امریکا به پیش میبرد. کمکهای بشری محدود شده و اکثراً
غیرنقدی میباشد و محدویتها بالای بانک مرکزی، معاملات تجارتی و سرمایهگذاریها
افزایش مییابد. این گزینه سرنوشت افغانستان را همسان کوریای شمالی و ایران میسازد.
اما نویسندگان خطر این گزینه را در چند
مورد بیان میدارند:
پالیسی منزوی ساختن تاثیرات محسوس در پی نمیداشته باشد؛ زیرا رهبران امارت سختیهای زیادی کشیدهاند و تجربه زندانها را دارند و فشارها تأثیری بالای رویکرد آنها ندارد.
پالیسی منزوی ساختن همکاری با تروریزم را میان دو طرف ضربه میزند و دسترسی امریکا را به تصمیمگیرندگان امارت اسلامی برای همکاری محدود میسازد.
این پالیسی از لحاظ منطقوی نیز طرفدار ندارد و کشورهای منطقه تعامل را ترجیح میدهند و سخت است که امریکا رضایت چین، روسیه و ایران را در منزوی ساختن امارت اسلامی بدست بیاورد. حتی این گزینه ممکن به چین، روسیه و ایران فرصت دهد تا تحریمهای امریکا را دَور بزنند و برای امارت اسلامی کمکها و سهولتها را فراهم نمایند.
گزینه منزوی ساختن امارت اسلامی تاثیرات منفی بالای مردم افغانستان دارد و رهبران امارت اسلامی را ممکن وادار به روی دست گرفتن اقدامات افراطیتر نماید که منجر به رشد گروههای تروریستی میگردد.
گزینه منزوی ساختن روابط دو طرف را ضربه زده و دسترسی امریکا را به معلومات میدانی و ارزیابی واقعی اوضاع افغانستان کم میسازد که به نفع امریکا نیست.
در نتیجهگیری نویسندگان گزینه منزوی
ساختن امارت اسلامی را خلاف منافع امریکا عنوان میکنند.
گزینه سوم: تقابل و براندازی
در این گزینه امریکا در صدد براندازی
امارت اسلامی از قدرت است. این کار وقتی ممکن است که امارت اسلامی به یک یا چند
گروه تروریستی که در حال برنامهریزی و انجام حمله علیه امریکا باشند، پناه داده باشد. در کنار این یک گروه
شورشی مخالف امارت وجود داشته باشد و در یکی از کشورهای همسایه صاحب پناهگاه امن
باشد. البته نویسندگان گزارش روی دست گرفتن این گزینه را نوعی از عقبگرد در سیاست
امریکا حساب میکنند. زیرا وقتی در سال 2021 جوبایدن، رئیس جمهور امریکا تصمیم به
خروج نیروهای امریکایی از افغانستان گرفت واضح افزود که امریکا منافع مهم در
افغانستان ندارد و گروههای تروریستی مخالف امریکا به شدت تضعیف و چندپارچه شدهاند.
نویسندگان بدین نظر هستند که امریکا خطر حمله به افغانستان و سقوط حاکمیت فعلی را
دست کم نگیرد زیرا این کار منجر به چندپارچگی، هرج و مرج، جنگ داخلی و مبدل شدن افغانستان
به پایگاه اصلی گروههای تروریستی میگردد که این حالت منافع ملی امریکا را به شدت
به خطر مواجه میسازد.
آنها ابراز میدارند که اتخاذ این
گزینه به معنای عدم برسمیتشناسی امارت اسلامی و ایجاد تبلیغات و پرپاگند برای
ضربه زدن به مشروعیت آن است. برعکس گزینه تقابل راه را برای برسمیتشناسی گروه
مخالف امارت منحیث یک دولت در تبعید میگشاید.
اما نویسندگان خطر این گزینه را نیز
برجسته میسازند که این کار امارت اسلامی را وادار به اقدامات متقابل نموده و ممکن
اتباع امریکایی و کسانیکه با امریکاییها کار نمودهاند را سرکوب نمایند. امارت
اسلامی از سلاح و تجهیزات باقیماندهی امریکا در افغانستان به خصوص در بخش نیروی
هوایی برای دفاع از حریم خود و تقویت سایر گروهها استفاده خواهند کرد.
نویسندگان گزارش گزینهی تقابل و
براندازی را به نحوی منتفی دانسته که دارای دو مشکل اساسی است. 1) در شرایط فعلی
ممکن نیست، چون هیچ گروه شورشی قدرتمند که امارت را به چالش بکشد وجود ندارد. 2)
اگر گروه رقیبی هم وجود داشته باشد و موفق به براندازی امارت اسلامی گردد، امریکا
خود را در موقعیتی میبیند که یک حکومت وابسته را بدون دورنمای روشن حمایت کند.
این گزینه فعلا در کانگرس امریکا و در خود افغانستان حامی ندارد. تنها در شرایط
خاص میتواند به وقوع بپیوندد که امریکا و کشورهای همسایه از سوی گروههای
تروریستی فعال و آماده حمله به امریکا تهدید شوند. البته چنین برنامه تروریستی
علیه امریکا فعلا در دست اجراء نیست.
پیشنهادات طرح رَند:
سیاست منزوی ساختن که فعلا منحیث سیاست امریکا در قبال افغانستان دنبال میشود باید تغییر کند و گزینه تعامل حاکم شود. چون گزینه انزوا یک رویکرد «منفعل ـ تهاجمی» است که تأثیرگزار نیست و برعکس منافع امریکا را به خطر میاندازد. چون دولت امریکا با کمبود معلومات میدانی از افغانستان مواجه است و گزینهی منزوی ساختن، امارت اسلامی را برای انطباق به وضعیت بینالمللی کمرنگ میسازد.
دولت امریکا گامهای محتاط اما تأثیرگزار بردارد، فشارهای اقتصادی و سیاسی کم ساخته شود، برای بهبود اقتصاد، ثبات سیستم بانکی و حل مشکل نقدینگی گامهای از سوی امریکا برداشته شود. مقامات متخصص و متوسط امریکا از افغانستان دیدن کنند.
در رابطه به مبارزه با تروریزم نظر به توافقنامه دوحه کانالهای اطلاعاتی و استخباراتی ایجاد شود.
برای افراد نزدیک و غیررسمی امارت اسلامی زمینه سفر به امریکا مساعد گردد.
***
تبصره:
آنچه ارائه گردید خلاصهای از طرح پیشنهادی
مرکز تحقیقاتی رَند برای دولت امریکا بود. در این خصوص لازم است بعضی تبصرهها
صورت گیرد:
در طرح واضح است که امریکا با محدودیت گزینهها مواجه است و نمیتواند هر پالیسی که بخواهد در افغانستان اتخاذ کند. در واقع امریکا از میان سه گزینه مطرح شده تنها یک گزینه را در اختیار دارد و دو گزینه دیگر منافع این کشور را به خطر میاندازد. گزینه تعامل از نهایت مجبوریت امریکا برای تأمین منافعاش پیشنهاد شده است. این گزینه به نحوی به معنای خریدن زمان از سوی امریکاست. در صورتیکه امریکا گزینههای بیشتری پیدا کند و وضعیت بینالمللی تغییر کند احتمال این است که رویکرد خود را تغییر دهد.
در این طرح واضح است که امارت اسلامی دارای دست بالاتر و موقف بلندتر در مقابل امریکا است. نگرانیهایی در خصوص برگشت نظامی و حمله دوباره امریکا به افغانستان یک تشویش بیجا و بدور از واقعیت است.
پالیسی عمومی امریکا این است در صورتیکه نتواند یک هدف را توسط رویکرد نظامی بدست بیاورد تلاش میکند تا از مجرای سیاسی و دیپلوماتیک و اقتصادی بدست بیاورد. مکر، فریب و خدعه از ارکان اساسی سیاست امریکاست. امریکا در دوستی و تعامل ضرباتی وارد میکند كه هیچ دشمنی در میدان جنگ وارد نكرده باشد.
کشورهای منطقه مخالف منزوی ساختن و تقابل و براندازی امارت اسلامی هستند. اعتماد کشورهای منطقه نسبت به امریکا ضعیف شده و این کشورها آن همکاری و دید مثبت را در قبال امریکا ندارند، آنطوری که در 2001 داشتند.
ممکن بعضی از سران امارت اسلامی با گزینه تعامل موافق باشند و پیشنهادات این طرح را استقبال کنند، اما متوجه باشند که آنچه در دلهای نجس و سرشار از بغض و کینهی امریکاییها وجود دارد و نفرتی که از اسلام، مسلمانان و امارت اسلامی دارند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حرفهایشان ظاهر میشود.
پالیسی تعامل شبیه مکرهای صیاد است. امریکا دشمن است و نباید بغیر از دشمن با چشم دیگر به آن دیده شود. چنانچه شاعر فارسی زبان میگوید: «تواضعهای دشمن مکرِ صیادی بود بیدل- که خم خم رفتن صیاد بهر قتل مرغان است»
امریکا و غرب فعلا در دو جبهه مصروف هستند؛ یکی با روسیه بر سَر قضیه اکراین و دیگری با چین بر سر قضیه تایوان. آنها توانایی و جرأت باز نمودن جبهه سومی علیه مسلمانان و امارت اسلامی ندارند. از این جهت خواهان سیاست تعامل هستند تا خطر امارت اسلامی را به سوی خود کم سازند.
امارت اسلامی دارای یک توّهم است، به تواناییهای خود کمتر باور دارد و در قبال قدرتهای بزرگ خود را حقیر میبیند. در حالیکه از قدرت بزرگ نظامی، انگیزه و مورال مناسب و شجاعت کم نظیری برخوردار است و از همه مهمتر با عقیده اسلامی (عقیده طاغوتشکن) مجهز میباشد. از اینرو میتواند تصامیم بزرگ و کارهای کلانِ در مقابل دشمن انجام دهد.
گزینه تعامل یک پالیسی مکارانه است که ممکن بسیاریها خطر آن درک کرده نتوانند ولیکن این پالیسی با گامهای آهسته و کوچک ولی موثر میتواند در درازمدت کارساز باشد و امارت اسلامی را از موقف والای اسلامی اش تنازل دهد. چون تعامل با شیطان بالای عملکرد انسان تاثیر منفی دارد.
با درنظرداشت موارد فوق نیاز است تا امارت
اسلامی شرایط و واقعیتهای بین المللی درک کند. زیرا مصروفیت و ضعف قدرتهای بزرگ به
نفع امارت اسلامی و سایر گروههای اسلامی است. در این مقطع فرصت بینظیری به
مسلمانان بهخصوص امارت اسلامی منحیث قدرت حاکم مساعد گشته تا گروههای اسلامی را
در منطقه بر محور خود جمع نموده و با اعلان دولت خلافت، تطبیق اسلام در داخل و
گسترش مرزهای دولت اسلامی تمام امت را برمحور خود جمع کند. بدون شک امروزه از
کشمیر تا سنکیانگ و از فلسطین تا سوریه به امارت اسلامی به چشم امید نگریسته میشود.
امید است رهبران مخلص امارت اسلامی این فرصت را درک نموده و تصامیم بزرگ و سرنوشتساز
را اتخاذ کنند. حزبالتحریر منحیث بزرگترین قیادت فکری و سیاسی در جهان اسلام در
این مقطع حساس تاریخ در کنار شماست و برادرانه در این آجندا به سطح امت با شما
همکاری میکند. این فرصت بسیار زودگذر است و مردان بزرگ تاریخ برای بهرهبرداری از
چنین فرصتی لحظهشماری میکنند. بدون شک فرصت و قدرت یک امانت الهی است که باید از
آن به نفع اسلام و مسلمانان استفاه شود. مبادا با تأخیر و مدنظر گرفتن مصلحتهای
بیجا فرصت از دست برود و آنگاه پشیمانی سودی ندارد.
وَ فِی ذلِک
فَلْیتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ [مطففین:26]
و در اين [فرصتها
و نعمتها] سبقتکنندگان بايد بر يكديگر پيشى گيرند
مصدق سهاک
عضو دفتر مطبوعاتی حزبالتحریر
ـ ولایه افغانستان