با آغاز
جنگ تعرفهها، به نظر میرسد که وضعیت سیاسی جهان به مسیر جدیدی در حال حرکت است. امریکا،
منحیث ابرقدرت جهان، با تلاطمهای شدید اقتصادی-سیاسی مواجه گردیده است. و اداره
فعلی دانلد ترمپ باور دارد که امریکا به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بدترین
حالت خود قرار دارد. و دانلد ترمپ شخصاً باور دارد که رؤسای جمهور قبلی امریکا
اقدامات غلط سیاسی انجام دادند که در نتیجه آن سایر ملتها از امریکا منحیث
گاوشیری استفاده کرده اند؛ از اینرو، ترمپ در حال آوردن اصلاحات گسترده
در طیفهای وسیعتری میباشد – از تاسیس وزارت کارآمدی دولت (DOGE) گرفته تا منحل
نمودن نهادهای تاثیرگذار و برکناری هزاران کارمندان ادارات فدرال و از خارج شدن از
سازمانهای جهانی و پشتکردن به متحدین استراتیژیک خود گرفته تا وضع تعرفههای
سنگین بالای اکثر کشورهای جهان دلالت به موج اصلاحات سیاستهای داخلی و خارجی
امریکا میکند.
امریکا پس از جنگ جهانی دوم با تاسیس نهادهای بینالمللی از قبیل صندوق وجهی پول (IMF) و بانک
جهانی (World Bank) و همچنان از طریق سازمان جهانی تجارت (WTO) با پخش
مفکورهی جهانی شدن (Globalization)،
نفوذ اقتصادی-سیاسی خودرا در کشوهای مختلف تقویت نموده که باعث تثبیت هژمون بینالمللی آن بالای سایر
دولتها گردید. اما چتر تجاری بینالمللی را که امریکا ایجاد کرد باعث فربه شدن
اکثر کشورهای جهان گردید و بازارهای جهانی دولتها رونق پیدا کرد. لاکن این امر به
تدریج باعث کسر تجاری (Trade Deficit) در امریکا گردید زیرا میزان واردات کالاهای
تجاری به امریکا نسبت به صادرات کالاهای امریکایی به بیرون دو برابر یا بیشتر از
آن گردید.
چون ترمپ -هممانند میخائیل گورباچوف، رهبر شوروی سابق- در پی اصلاحات سیاستهای داخلی و خارجی امریکا است،
تلاش دارد تا سهم دیگر کشورها، به شمول متحدین خود، را از چتر جهانی محدود بسازد.
از اینرو وی به جنگ تعرفهها منحیث ابزار فشار و چانهزنی برای احیای دوبارهی
امریکا به لحاظ اقتصادی نگاه میکند. این پالیسی ترمپ از شعار همیشگی وی «امریکا
را دوباره با عظمت بسازیم – MAGA»، نشأت کرده است. اما سوال اساسی اینست که جنگ
تعرفهها، چی پیامدی برای امریکا و چی پیامی به امت اسلامی دارد.
اکثر
محققین حوزه اقتصاد باورمند هستند که جنگ تجاری امریکا باعث رکود چرخه اقتصادی
جهان میگردد. زیرا این وضعیت زنجیرۀ تدارکاتی (Supply Chain) را مختل نموده و باعث کندی تولید، تجارت،
و اشتغال میگردد. به نقل از نشریه وال ستریت ژورنال، گلدمن ساکس در گزارش اپریل
۲۰۲۵ خود آورده است که احتمال رکود اقتصادی
در امریکا در ۱۲ ماه آینده از ۳۵٪
به ۴۵٪ افزایش یافته است. این شرکت سرمایهگذاری امریکایی همچنان تاکید کرده است
که اگر سیاست تعرفهها به همین شکل اجرا شود، این امر منجر به رکود اقتصادی میگردد.
به همین دلیل،
ایلن ماسک، مشاور ارشد ترمپ، مستقیماً از ترمپ خواسته است که از وضع تعرفههای
سنگین و بیشتر خودداری کند. چنانچه پس از تعرفه جنگی میان امریکا و چین، ما شاهد
رفتن سقف حتی به ۱۴۵٪ نیز بودیم.
اما بتاریخ ۱۳ اپریل ۲۰۲۵ ترمپ وسایل الکترونیکی و مبایل هوشمند را از این تعرفه
مستثنی ساخت.
از سوی
دیگر، جنگ تعرفهها اعتبار و وزن سیاسی امریکا را در سطح بینالمللی زیر سوال برده
است، و در این روزها شرکای ستراتیژیک امریکا به امریکا منحیث یک دولت ناپایدار و
بیثبات نگاه میکنند. به همین دلیل، دولتها از جمله اتحادیه اروپا و چین بدنبال بازارهای
با ثبات بدیل برای کالاهای تجاری خود هستند. و این باعث نزدیکی بیشتر چین با
اتحادیه اروپا و سایر دولتهای جهان میگردد – امری که هژمون امریکا را در سطح
جهان بیشتر به چالش میکشد.
جنگ
تعرفهها باعث تقویت روحیۀ ملیگرایی، سازمانها و شرکتهای ملی میگردد. امریکا
سالها از طریق پدیدۀ جهانیشدن تلاش کرد تا مفکورۀ شرکتهای ملی را زیر سوال ببرد
و جهان را از طریق Globalization به دهکدۀ کوچک تبدیل نماید تا به آسانی بتواند تسلط و هژمون خودرا
بالای جهان حفظ کند. و مفکورههایی از قبیل بازار آزاد، آزادیها و ارزشهای لیبرال، دموکراسی و
سرمایهداری وغیره خیلیها فضاگیر شد. اما امریکای امروز به همه مفکورههای فوق
پشت کرده و مصروف احیای دوباره و درونسازی خود شده است. این یعنی امریکا به تدریج
تلاش دارد تا از مداخله فعال و مستقیم در قضایای جهانی آهسته آهسته بیرون برود. به
همین دلیل، برای امریکای ۲۰۲۵ مهم نیست که متحدین
ستراتیژیک آن از قبیل اتحادیه
اروپا، کانادا، جاپان، امریکای لاتین وغیره در
مورد سیاستهای امریکا چی فکر میکنند. چیزیکه برای امریکا اولویت دارد، نجات دادن
خود از بحران جدی اقتصادی و آوردن اصلاحات میباشد.
خوب
اما، این وضعیت آشتفتۀ جهانی برای امت اسلامی چی پیام دارد؟ در حقیقت، با روی کار
آمدن ادارۀ ترمپ، شکافها و پوسیدگیهای
سیاسی-اجتماعی جهان غرب، مشخصاً امریکا، نسبت به هر زمان دیگر به جهانیان آفتابیتر
شده است. جهان کفر و غرب درگیر هم شده و باهم بالای تقسیم سهام دنیا به جنگ
پرداخته اند. این یک فرصت خوب برای امت اسلامی است تا با استفاده از این وضعیت
بحرانی به فکر باز کردن جای پا برای خود شود. زیرا ثروت دنیا حواس دشمن را نسبت به
گذشته پرت نموده و در حالت ضعف به سر میبرند. از طرف دیگر، امریکا از پخش و نشر
ارزشها، مفکورههای و ایدیولوژی غرب عقب گرد نموده است. و هر ابرقدرت یا دولت
مقتدر که توانایی حمل و حفاظت از ارزشهای سیاسی خودرا از دست بدهد، آن دولت محکوم
به انحطاط سیاسی بوده و در مسیر زوال تدریجی گام نهاده است.
در آخر تاکید
میکنیم که همانطوریکه امپراتوری روم، امپراتوری بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی
به دلایل داخلی و خارجی سقوط کردند، نشانههایی از زوال سیاسی امریکا با گذشت هر
روز نیز بیشتر آفتابی میگردد. قطببندیهای بینالحزبی در امریکا (بین جمهوریخواههان
و دموکراتها)، اختلافات درونی میان نهادهای رسمی و مخاصمت نژادی (سفید و سیاه)و
نیز بیاعتمادی شهروندان امریکا نسبت به سیاسون امریکا کم بود که جنگ تعرفهها و
پشتکردن به متحدین نیز به آن علاوه گردید – امریکه منجر به بیاعتمادی و افول
هژمونیک امریکا در سطح بینالمللی شده است. بناء با توجه به وضعیت شکنندۀ فعلی امریکا،
ظهور قدرتهای جدید در عرصۀ بینالمللی و سیر تحولات جدید در جهان، به نظر میرسد
که جهان شاهد طلوع جدیدی در عرصۀ بینالمللی خواهد گردید. و امت اسلامی در شرایط
بسیار حساس قرار گرفته اند تا وضعیت شکنندۀ جهانی را با دقت زیر بررسی قرار دهند و
از دل این بحرانها و آشفتگیهای سیاسی، فرصتهایی را برای تاسیس دولت خلافت ایجاد
کنند تا عزت و سعادت را برای انسانهای کرۀ خاکی به ارمغان بیاورد.