تحولات سیاسی در یمن
09/22/2014 | عطاء بن خلیل ابو رشته

Print


پرسش و پاسخ

 

پرسش:

مطبوعات به روز عید فطر (28/07/2014) گزارش کردند که علی عبدالله صالح رئیس جمهور اسبق یمن و عابد ربومنصورهادی رئیس جمهور برحال این کشور، نماز عید فطر را باهم ادا کرند، و چنان جلوه دادند که ایشان دوستان خوبی اند. در حالی که هادی بعد از تکیه زدن بر اریکه قدرت، همه آبادی ها و ساخت های دوران حاکمیت سی ساله صالح را ویران کرد. چنانچه عزل رهبران نظامی پرورش یافته و وفادار به انگلیس دوران حکومت صالح که از میراث حکومت صالح بود، ازین مورد است. وی همچنان یک ماه قبل اعضای کابینه اش را تعیین کرد و پیرامون موضوعات امنیتی و نظامی از لحاظ اصلاحات دولتی تجدید نظر نمود. امریکا نفوذ سیاسی خود را در تعیین وزرای وفادار به وی و برکناری رهبران زمان علی عبدالله صالح به شمول اولادها و وارثین اش بی تأثیر نگذاشت. تأثیر نفوذ امریکا درین تصمیم گیری نهایت واضح و آشکار است. هادی موقف گیری های سهل را در برابر هوتیس اتخاذ کرد. این بود شواهد و مدارک از زمان اشغال عمران در 09/07/2014 توسط هوتیس و قتل فرمانده تیپ. افزون برین، حمله دیگری نیز در مقابل وزارت دفاع صورت گرفت و شایعه ای هم پخش شد که آنها تلاش دارند تا کودتای را بر هادی انجام دهند که علی عبدالله صالح در عقب آن قرار داشت. پس معلوم شد که هادی و صالح دشمن های قسم خورده همدیگر هستند، نه دوست های نزدیک همدیگر! پس چگونه این را بپذیریم؟ خصوصاً مسئله ای را که هادی معاون صالح بود و اگر مانند وی وفادر به انگلیس نمی بود، پس هیچگاهی وی را معاون خود مقرر نمی کرد. بناً چگونه دشمن خویش را درین مقام مقرر کرد؟ من درین مسئله گیچ شدم، لطفاً درین باره روشنی بیاندازید.

 

آیا هادی به نفع انگلیس بازی می کند و یا به نفع امریکا؟ آیا حمله به وزارت دفاع تلاش ها برای برپایی کودتا بود؟

 

پاسخ:

اولاً: واقعیت سیاسی هادی و وفادار بودن وی نسبت به امریکا و یا انگلیس:

 

برای پاسخ به این پرسش باید مکث کوتاهی بالای حوادث گذشته داشته باشیم تا بعداً بتوانیم بر موضوعات فعلی قضاوت کنیم:

 

1 .    از دهه ششم قرن گذشته بدینسو، کشمکش ها بر سر یمن میان امریکا و انگلیس این استعمار کارکشته شدت یافته است. این زد و بند های سیاسی از زمان کودتای سلال که امریکا طراح آن بود در 1969 اتفاق افتاد که سرانجام نظام جمهوری اعلام گردید. انگلیس تا زمان اعلام نظام جمهوری در 1967 در جنوب یمن باقی ماند و نظامیان را از آنجا خارج کرد. رژیم مصر به رهبری جمال عبدالناصر که طرفدار امریکا بود، جنگ را در شمال یمن تا زمان شکست ارتش مصر  در 1967 به نفع خویش سوق داد، و سپس آنجا را ترک کرد. در کل، انگلیس در سال 1967 عبدالله سلال این نماینده امریکا را از قدرت عزل نمود و نماینده خویش را در شمال یمن به قدرت رساند. مگر کشمکش ها از طریق کودتا میان دو استعمار جدید و سابق جریان داشت، تا زمانی که انگلیس نماینده خود علی عبدالله صالح را در شمال یمن در 1978 به قدرت رساند که در آن زمان ریاست رهبری رژیم را سالم البیض در جنوب به عهده داشت. انگلیس برای اینکه بتواند نفوذ خود را حفظ کند، تا در مقابل امریکا استقامت نماید، تلاش کرد تا دو قسمت یمن را باهم متحد سازد و رهبری آن را به علی صالح بسپارد، به این ترتیب وی تا 1990 برین موقف پا برجا بود. زمانی که انتخابات در 1993 برگزار شد و حزب صالح برنده انتخابات شناخته شد، علی سالم البیض این شکست را نابودی نفوذ خویش محسوب کرد و امریکا ازین فرصت استفاده کرد. وفاداری وی نسبت به امریکا سبب شد تا این شخص دوباره به حیث رئیس جمهور جنوب یمن بعد از جدا شدنش از سمت شمال گماشته شود. بنابرین، البیض جدایی جنوب را در یک تمرد و طغیان بسیار واضح و آشکار اعلام کرد. مگر انگلیس به کمک علی عبدالله صالح و دیگر نماینده های خویش در منطقه تلاش نمود تا هدف این تمرد به ناکامی بیانجامد که نهایتاً منجر به تداوم نفوذ انگلیس در یمن گردد. به هرحال، امریکا تلاش های خود را در جنبش جنوبی و دیگر جاها به وسیله نماینده اش متوقف نکرد، بلکه بر اقدامات خود توسط ایران و دیگر حامیان هوسی شدت بخشید و گروه وی رهبری شورش مسلحانه را از سال 2004 بدست گرفت. تلاش های امریکا تا اکنون در یمن توسط نماینده اش در جنبش جنوبی و دیگر مناطق توسط ایران و هوسی و حامیان نیز وی جریان دارد.

 

2 .  زمانی که خیزش های مردمی در یمن آغاز شد و مردم در سال 2011 انقلاب کردند، خواست هایی مبنی بر سرنگونی رژیم اوج گرفت، و امریکا مصمم شد تا ازین فرصت طلایی استفاده کند و رژیم وفادار به انگلیس را که رهبری آن را علی عبدالله صالح به عهده دارد از قدرت کنار زند. سپس سعی کرد اهداف مظاهره کننده ها را تغییر داده و تحریف کند که ازین وضع بتواند رژیم وفادار به خود را بنا نهد تا سبب گسترش نفوذش در کشور گردد. امریکا نهایت تلاش نمود تا به وسیله حامیانش طوری که در فوق تذکر داده شد، علی صالح را از قدرت مغزول کند چونکه وی وفادار به دولت انگلیس بود و کاملاً با امریکا در تضاد قرار داشت. زمانی که انگلیس پی برد که امریکا در تصمیم خود جدی است، راه همیشگی اش را درپی گرفت تا ابتکار کرده و راه حلی پیدا نماید که نفوذ خود در آنجا را حفظ کند و بتواند گام به گام امریکا قدم برداشته، امریکا را با دادن چیزی راضی سازد، چونکه انگلیس خواهان از دست دادن نفوذش در یمن نیست.

 

بنابرین، انگلیس در اوائل ماه اپریل 2011 تلاش کرد تا ابزار خویش در کشور های خلیج را به کار بندد. درین حال استعفای علی عبدالله صالح لازمی شد که وی تحت تعقیب جزایی قرار نگیرد و قدرت اش به معاون وی عابد ربو منصورهادی انتقال کرد، چون وی نیز از وفاداران انگلیس بود. سپس در عرض دوماه انتخابات را برگزارکرد، متعاقباً تلاش ها برای ایجاد قانون اساسی را روی دست گرفت. امریکا ازین تصمیم استقبال کرد و آن را گامی در برکناری علی عبدالله صالح محسوب کرد؛ چونکه امریکا به نسبت وفاداری صالح با انگلیس، هادی را گزینه بهتر برای معامله منافع خود نسبت به علی صالح می دید.

 

آژانس خبری رویترز در 14/08/213 نقل قول نمود که؛"واشنگتن شریک ساختن معاملات با هادی را قطعا نسبت به صالح سهل تر می داند." از اینرو، امریکا امکانات تضعیف سازی نفوذ انگلیس را در یمن پس از برکناری نماینده نیرومند انگلیس، علی عبدالله صالح، بیشتر می دید. امریکا این ابتکار را منحیث گام موقت حساب کرد و دقیقاً در عقب فرستادن جمال بن عمر، نماینده ملل متحد برای تطبیق این ابتکار، گفتگو و طرح قانون اساسی قرار داشت.

 

گر چند انگلیس در عرصه سیاست کارکشته میدان است، و مسایل سیاسی را بسیار به زیرکانه و مکارانه به پیش می برد؛ اما اینجا از قوت اش در میان قدرت های جهانی کاسته شده و دیگر قادر به مقابله کردن با امریکا نیست. بنابرین، این حاکم یمن پالیسی حفظ منافع با امریکا را به پیش می برد، نه مقابله کردن با آن را. برای اینکه واشنگتن را ضمن نفوذ خود خشنود کرده باشد این کشور به وسیله متوقف ساختن بعضی از پالیسی های کوتاه مدت و بدست آوردن اهداف خویش به وسیله پالیسی درازمدت نسبت به پالیسی میان مدت امریکا را راضی نگه میدارد. برای مثال، زمانی که امریکا با شیخ اسبق قطر شیخ حمد و وزیر خارجه وی، به خاطر قطع نفوذش در قطر ناسازگارشد، درین حال انگلیس جهت ارضای امریکا، امیرقطر و وزیرخارجه وی را برکنارکرد و شیخ حمد پسر خود، شیخ تمیم، را برتخت فرمانروایی منصوب کرد. بنابرین، امریکا ازین وضع خشنود بود و دشمنی و عداوت را در مقابل قطر فرونشاند، و چنین فکر می نمود که شهزاده تازه برتخت نشسته "گزینه بهتر" برای تطبیق پالیسی این کشور خواهد بود. بنابرین، بسیاری از موارد نسبتاً خاموش شد، مگر آنها در مطابقت با قانون انگلیس که برای شهزاده ی تازه برتخت نشسته مقرر کرده بود برگشتند. انگلیس مجددا در پی تخریب پالیسی امریکا طوری که از قبل نیز وجود داشت، بر آمد. آن چنانکه امروز مشاهده می شود به پیش میرود. این قضیه به سان مسئله "هادی" بود که انگلیس بر سر برکناری علی عبدالله صالح و جایگزینی معاون وی در مقام اش توافق کرد و امریکا نیز بدین کار چراغ سبز نشان داد... و حالا چنان است که از قبل بود.

 

    3 . هادی یکی از اشخاص وفادار به انگلیس است؛ وی در زیر چتر اصول و مقررات انگلیس در جنوب یمن بزرگ شده است. این مرد به حیث اولین "سرباز سیاسی" در میان بریتانوی ها در آن زمان نامیده شد، و اولین سرباز بود که در برابر امنیت منطقه، احساس مسؤلیت می کرد. عابد ربومنصور برای مدتی به حیث محافظ ویژه این سرباز ایفای وظیفه کرد که بعد از آن سفیر در بریتانیا از سوی تعدادی از کشورهای عربی مقرر شد. برقراری ارتباط عابد ربو منصور با بریتانیا سبب شد که وی از طریق بورسیه کالج نظامی رویال سندهرست، عازم بریتانیا شود، جایکه سرانجام در سال 1968 از آن سند فراغت بدست آورد، و بعد دوباره به کشورش برگشت و در ارتش ایفای وظیفه کرد. متعاقباً این مرد وفادار به انگلیس "استقلال" یمن جنوبی را گرفت. وی سپس در جمهوری دموکرتیک یمن جنوبی مدتی ایفای وظیفه نمود. بعد از تجزیه رژیم جنوبی در سال 1986 در نیروهای ارتش در جمهوری عربی یمن همراه با علی عبدالله صالح کارکرد. این شخص به حیث فرد کلیدی در یک پارچه سازی هزارها سرباز که از جنگ داخلی بعد از سال 1986 فرار کردند در ارتش جمهوری عربی یمن نقش عمده ای بازی کرد. در سال 1994 هادی نیروهای شمالی را کمک کرد تا تلاش جنوبی ها را در جهت جدایی این منطقه سرکوب کند. بعد از مقرر شدن وی برای مدت کوتاهی به حیث وزیر دفاع، هادی منحیث معاون رئیس جمهوری تا سال 2012 درین پست باقی ماند. با وجود اینکه معاون رئیس جمهوری بود، ولی دارای قدرت و حاکمیت نبود و این صالح بود که به تنهایی اشخاص مورد اعتماد را در پست های خیلی ها استراتیژیک از قبیل اطلاعات نظامی و خدمات جاسوسی می گماشت.

 

هادی به حیث تنها کسی که در زیر سایه حاکمیت صالح زندگی می کرد مشهور و معروف بود، وی نقش اساسی در تصمیم گیری های حساس نداشت. وی بعد از آنکه رئیس جمهور شد وفاداری اش را نسبت به بریتانیا ادامه داد و بدین ملحوظ از سوی سفیر بریتانیا، جن ماریوت، تقدیر و توصیف شد که وی گفت: "من فکر می کنم، هادی مرد خوبی هست، وی سعی می کند تا کارهای باور نکردنی را در اوقات چالش برانگیز به پایان برساند. ما نیاز داریم تا همکاری های خویش را با اصلاح طلبان و رئیس جمهور هادی داشته باشیم" (روزنامه گلف، 21 مارچ2014).

ازینرو، وی نقش کلیدی را برای بریتانیا در جهت حفظ نفوذ اش در میان زد و بندهای حریصانه و درنده خوی امریکا بازی کرد. وی در ظاهر چنان معلوم می شد که مخالف صالح باشد؛ ولی در حقیقت در تحت فرمان صالح بود و نمی توانست از امر وی سرباز زند. بنابرین، رابطه میان آنها به جز از بعضی موارد کوچک که بعضی اوقات میان دوستان اتفاق می افتد گرم بود! فریس سقاف، مشاور هادی در امور مطالعات استراتیژیک، هنگامی که رسانه ها درباره عربستان سعودی که میان صالح و هادی به لحاظ عدم توافقات میان آنها میانجیگری می کرد، گزارش کردند که:"تنش میان صالح و هادی خیلی ها ناچیز است که سبب شده است دولت عربستان در آن مداخله نکند."(روزنامه الامانه2014/07/22)

 

ازین جهت هادی طرفدار و متعلق به صالح و حزب کانگریس است. همچنان گفته می شود که حزب کانگریس یگانه مرجعی است که منصورهادی را در انتخابات ریاست جمهوری که در سال 2012/02/21 برگزارشد نامزد کرد و وی تنها کاندید برای احراز کرسی ریاست جمهوری بود. ازینرو، هادی همه کارهایش را مطابق سیاست های انگلیس مبنی برتعهداتِ از قبل تعیین شده بر اینکه هادی نباید در تضاد با نفوذ امریکا قرار گیرد به پیش می برد؛ مگر گام به گام با امریکا مطابق به راهکارهای انگلیس جلو می رفت.

 

4 .    این پالیسی، باید ظاهراً در تضاد با صالح و معاون وی صورت بگیرد، و گرایش خود و حامیانش به سوی امریکا باید به صورت پنهان نگهداری شود، چونکه انگلیس احساس کرد که امریکایی ها به صورت حریصانه در یمن به وسیله خریداری نماینده ها در ارتش و مدیریت گفتگوها مبنی بر فرستاده سازمان ملل متحد کشور نفوذ کرده است. پالیسی حفظ گام به گام انگلیس با امریکا و راضی ساختن این کشور برای اینکه نقش و نفوذ انگلیس را تضعیف نکند سبب شد تا انگلیس هادی را چنان تربیه کند که امریکا را برای تأمین منافع انگلیس راضی سازد و هیچگاهی عملکرد وی بالای نفوذ انگلیس تأثیر نگذارد، بنابرین وی به نکات ذیل متعهد گردید:

 

  • هادی به اصطلاح شروع به بازسازی ارتش و برکناری و گماشتن افراد ارتش نمود و اشخاص وفادار به صالح را از وظیفه برکنار کرد و فرزندان صالح، پسران کاکا و دیگر دوستان وی را نیز عزل نمود، و فرماندهان دیگری به عوض آنها گماشت. انگلیس دو باره اطمینان حاصل کرد که تغییر و تبدیل در کدرهای نظامی شاید به طور کلی و یا نسبی منافع کشورش را تأمین کند. چونکه علی عبدالله صالح منحیث یک رهبر و فادار به انگلیس فرمانروایی نکرد به جز از موارد استثنایی که در رتبه های خیلی ها پائین واقع شد که آنهم نتوانست منافع انگلیس را به طور اساسی تأمین نماید. چنانکه حالا هادی به حیث یک رئیس جمهور قدرتمند از خود  نقش آفرینی کرده است. چون تصویری که ازین رئیس جمهور به نظر میرسد وی را یک رهبر ضعیف الاراده نمایش میدهد، و قوت دیگری وجود دارد که از قدرت این رئیس جمهور سبقت جسته است، و تغییرات یا انتصاب و عزل در کدرهای نظامی وی را در برابر مردم به هدف اینکه این شخص قادر به ایجاد تغییر در مسائلی که از رژیم گذشته به جا مانده بود یک رئیس جمهور قدرتمند جلوه داد!

 

  • هادی تغییرات اداری را در حکومت با سندوه در سال 2014/06/11 به وجود آورد و دو وزیر وفادار به امریکا را در زمره کسانی که انتصاب می شدند انتخاب کرد: فرد اول، وزیرخارجه جمال عبدالله سلال، فرزند عبدالله یحی سلال رهبر کودتای نظامی است که در سال 1962 اعلام ریاست جمهوری کرد، و رابطه خوبی با امریکا داشت. جمال سلال گرایش به امریکا دارد و از پوهنتون هاپکینز امریکایی فارغ التحصیل شده است، و قبلاً نیز منحیث سفیر در ایران ایفای وظیفه کرده است. وی نماینده کشورش در سازمان ملل متحد بود و از رأی دادن در قطعنامه شورای امنیت مبنی بر محکوم کردن و تقبیح کردن جرائم رژیم خونخوار اسد، این نماینده امریکا در مقابل مردم سوریه در اگست2012 اجتناب کرد. فرد دوم، وزیر مالیه این کشور، محمد منصور زمام، است که وی نیز در پوهنتون های امریکا تحصیل کرده و رشد یافته است، و تمایلش را نسبت به امریکا همواره نشان داده است. وی در میان سال های 1996 – 1998 به حیث مدیر پروژه پرورش و محیط زیست در وزارت زراعت نیومکسیکو منصوب گردید.

 

  • وی نرمی و ملایمت را در برابر الحوثین وفادار به ایران، نشان داد که در عقب آن امریکا قرار داشت. بنابرین، هادی و ارتش وی حالت بی طرفی را به خود اختیار کردند. همه این به منظور راضی کردن امریکا بود که سرانجام توانست هدف خویش را بدست آورد. زمانی که جین سکی سخنگوی وزارت خارجه امریکا گفت: "چنانکه ما تلاش های دولت یمن را ستایش و حمایت می کنیم تا بتواند از کشمکش های نظامی جلوگیری کند، و برای رسیدن به یک مصالحه ملی میان همه احزاب روی میز مذاکره بنشیند." (آژانس خبرگزاری سبا، 2014/ 10/07).

 

  • در میان تصامیم که در کنفرانس گفتگو ها، که به رهبری جمال بن عمر (نماینده سازمان ملل متحد) نظارت می شد یکی هم گزار دولت یمنی به یک نظام فدرالی شش حوزه ای یعنی؛ آزال، سابا، جناد، تهامه، عدن و حضرموت عنوان شده بود که در این میان به صنعا حالت به خصوصی داده شد؛ چونکه بخش هیچ یکی ازین حوزه ها نمی شود و همچنان عدن نیز دارای حالت به خصوصی است. آزال، سابا، جناد و تهامه مربوط ولایات شمالی هستند در حالی که عدن و حضرموت قسمتی از ولایات جنوبی محسوب می شوند. این راه حل مصالحه برای خشنود ساختن امریکا صورت گرفت، در حالی که انگلیس برین تصمیم بود که یمن جنوبی باید تحت حاکمیت شمال باقی بماند برای اینکه بتواند نفوذ خود را در سراسر یمن گسترش دهد. امریکا نیز از تجزیه یمن جنوبی راضی هست، چونکه نفوذ این کشور در جنبش جنوبی قویتر است که راه را برای حوثین در صعده و اطراف آن هموار می کند.

 

بنابرین، فدرالی شدن یمن تنها یک مصالحه برای راضی ساختن امریکا برای مدت مؤقت بود، ولی این حوزه بعدها شاید به میدان مبارزه میان دو کشور مبدل شود؛ چونکه دولت انگیس معتقد است که فضای سیاسی در جناح وی است. بدین لحاظ برسر تداوم نفوذ خود درین سازش به هدف اینکه بتواند قوت رقیب اش را تضعیف کند، و نیروی خود را چنانکه بود اعاده کند شرط بندی می کند. نفوذ امریکا در جنبش جنوبی و حوثین تشخیص شده است، در حالی که این کشور به طور دشوار حضور خود در فضای سیاسی سنتی را دارا می باشد.

 

ازینرو، هادی مصمم شد تا گام های متعادل با امریکا بردارد تا بتواند واشنگتن را خشنود سازد، چنانکه وی در اختلاف با صالح قرار داشت.

 

  • وی سعی داشت تا روابط خویش با انگلیس را همراه با دیگر اهداف ممکنه پوشش دهد. زمانی که هادی خواست از انگلستان در اواخر ماه سپتمبر 2012 دیدار کند، وی سفر خود را در ضمن دیدار از کشورهای جرمنی، فرانسه، امریکا... انجام داد، و درماه اگست 2013 از نیز واشنگتن دیدار کرد. وی سفر خود را در عربستان سعودی برای ملاقات با شاه این کشور که وفادار به انگلیس است توقف داد.  برای اینکه گزارش پیرامون آن چیزی که میان وی و امریکایی ها قبل از بازگشت اش به کشور واقع شده بود را ارائه کند.

 

  1. امریکا دقیقاً از جریان این موضوعات آگاه است، و نیز درک کرده است که هادی تا اکنون وفادار به انگلیس است، و این مفهوم را از حرف های پراگنده وی که عاری از انتقادها بر پیروان امریکا مانند ایران، جنبش جنوبی وحوثین نیست، نیز درک کرده است؛ و حتی بعضی اوقات تملق و چاپلوسی را به حدی میرسانند که حوثین را به نام اش خطاب نمی کنند. روزنامه شرق عربستان سعودی در 2014/4/1 این مطلب را با این جملات شروع کرد که:" رئیس جمهور هادی، ایران را به دخالت های بیجا در یمن متهم کرده است. وی از ایران خواسته است که در سیاست های خویش در قبال یمن تجدید نظر نماید. هادی نیز به طور قطعی بیان داشت که وی جنبش جدائی طلبان جنوبی و گروه های مذهبی را در شمال که به هواداران حوثین اشاره دارد، حمایت خواهد کرد." چیزیکه این موضوع را واضح می سازد اینست که ملک عبدالله سعودی شخص وفادار به انگلیس است که هر دو صالح و هادی را حمایت می نماید، و ارتباط وی با آنها مسئله ای است بی پایان ولاینقطع که واضح بوده و منحیث راز هم باقی نمانده است.

 

القدس العربیه، در 2014/07/18 گزارش کرد که:" یک منبع نزدیک به رئیس جمهور یمن افشاء ساخت که ملک عبدالله شاه عربستان سعودی چند روز قبل مشاور ویژه خود را به صنعا پایتخت یمن فرستاد که وی با علی عبدالله صالح، رئیس جمهور، عابد ربو منصورهادی و فرمانده ارشد علی محسن الاحمر در جریان دیدارش از صنعا ملاقات کند. القدس العربیه همچنان درین گزارش می افزاید:"روزنامه "چارتر" که همواره گزارشات پیرامون جنرال های نظامی حزب کانگریس را به رهبری صالح به نشر میرساند، چند هفته قبل فاش کرد که یک فرستاده ویژه شاه عربستان از صنعا دیدار کرد و در جریان دیدارش با رئیس جمهور هادی و علی عبدالله صالح رئیس جمهور اسبق ملاقات نمود، اما جزئیات این ملاقات را فاش نکرد."

 

این یک ملاقات دوستانه بود که در روز عید صورت گرفت، چنانکه آنها می گویند:" آب شدن برف اشیایی زیر آن را آشکار می سازد." مطبوعات در روز اول عید سعید فطر در  2014/07/28 گزارش کردند. همچنان تلویزیون بی بی سی نیز گزارش داد که عابد ربو منصور هادی رئیس جمهوری بر حال یمن و علی عبدالله صالح رئیس جمهوری اسبق این کشور نماز عید فطر را در کنار هم ادا کردند!

 

بنابرین، امریکا احتمالاً این موضوع را میداند که علی عبدالله صالح و هادی با یک اسلوب به پیش میروند؛ ولی امریکا هادی را گزینه مناسب تر نسبت به صالح می بیند. ازینرو زمانی که وی به قدرت رسید، امریکا نظارت شدید از وی کرد و ارتباطات سفیر امریکا با وی نیز تشدید یافته است که این هم مانند نظارت برعملکرد هادی محسوب می شود، و به خصوص زمانی که تصامیم اتخاذ می گردد. برعلاوه، امریکا به عوض سازمان ملل متحد نماینده خود جمال بن عمر را ماموریت داد تا از گفتگوها، قانون اساسی و کمیته برای اینکه تصامیم اتخاذ شده باید در محدودیت های قابل پذیرش وی باشد نظارت نماید.

 

از سوی دیگر، این "نظارت" برای حمایت هادی به معنی آن نبود که امریکا قادر است به آسانی مسائل سودمند را برای هادی به ارمغان آورد. علی صالح در جریان سی سال فرمانروایی اش هیچ یکی از هوادران مؤثرش را نه در گفتمان سیاسی و نه هم در گفتمان نظامی رها کرده است؛ طوری که وی تمام رهبران وفادار به انگلیس را یا ترور کرد و یا از وظایف شان عزل نمود. به طور خاص حزب کانگریس به رهبری علی عبدالله صالح که در عقب آن انگلیس برای سال های متمادی قرار داشت که تااکنون نیز فعالیت دارد. مگر امریکا بدین فکر شد که برکناری علی عبدالله صالح گام بزرگ در راستای تأمین نفوذش به طور وسیعتر در یمن است، چونکه باور داشت معامله با هادی کاری است سهل تر نسبت با علی عبدالله صالح؛ و نیز توقع داشت که سه گزینه دارای قوت و تأثیر بیشتر در زمان حکومت هادی اند که این عبارت اند از: فعالیت توسط ایران به حمایت حوثین، حمایت جنبش جنوبی و مداخله نظامی به بهانه جنگ علیه القاعده؛ مگر آنچه که نتیجه این پیش بینی را ناکام به حساب آورد این بود که انگلیس می خواست، علی عبدالله صالح و حزب کانگریس نیز پایه ها و یا گزینه های باشند که هادی را احاطه کرده و وی را هدایت نمایند.

 

در پایان بر اساس موضوعات اشاره شده در فوق، هادی تا اکنون وفادار به انگلیس است و مبتنی بر مسؤلیت ها و مکلفیت های که از سوی دولت انگلیس برایش تعیین شده است، فعالیت می نماید، تا با منافع امریکا در منافات قرار نگیرد؛ مگر باز هم گام به گام با امریکا بدون تضعیف نفوذ دولت انگلیس در یمن قدم می گذارد.

 

دوم - حمله بر وزارت دفاع:

دو حمله مهم و حساس؛ اولین حمله که در 2012/08/14 به وقوع پیوست، جای که گزارش شده بود، اعضای محافظان عامه بر اداره مرکزی وزارت دفاع حمله کرده، و علی عبدالله صالح و پسر وی احمد کسی که دستور حمله بر محافظان عامه را صادر کرده است متهم بدین حادثه شدند. در آن روز، هادی رئیس جمهور یمن در سازمان سران کنفرانس اسلامی شرکت کرده بود. آژانس های خبری گزارش کردند که نیروهای محافظ عامه در مخالفت با قطعنامه تازه پیرامون تخصیص مجدد تشکیلات ارتش که از سوی هادی ساخته شده قرار گرفتند. منابع نزدیک به مظاهره کنندگان پذیرفتند که ایشان خواستار مزایای مالی شدند که قبلاً از سوی کمیته مالی در ختم تظاهرات مشابه که هفته قبل صورت گرفت وعده شده بود.

 

مطبوعات محلی نقل قول کردند که تظاهر کنندگان از وزارت دفاع خواستار برگرداندن معاشات مصادره شده به بهانه اینکه آنها چالشزا است، می باشند. وزارت دفاع همچنان وعده سپرده که معاشات ایشان را بپردازد، و چنان جلوه داده شد که این پروسه تلاشی جهت کودتا نیست تا رژیم فعلی را سرنگون سازد، طوری که بعداً شایعه پراگنی شد. اما روند تغییر و تبدیل شماری از سربازان محافظ ملی به شمول جدیدالشمولان صورت گرفت تا نشان دهد که تا کدام اندازه در برابر امریکا جدی عمل کرده است. چونکه محافظ ملی یکی از ارگان های قوی نظامی در یمن است و اگر قوی هم نباشد باز هم علی عبدالله صالح و فرزند و چنان قدرت دارند که اگر بخواهند می توانند کودتای نظامی را به طور ساده و آسان راه اندازند،اما اینکه نمی خواهند. احمد صالح زمانی که از قدرت برکنار شد و به حیث سفیر تعیین شد نه شورشی را برپا کرد و نه هم اقدام نظامی نمود، طوری که قبلاً اشاره کردیم صالح و فرزندش بر چه کسی می خواستند کودتا نمایند؟ در حالی که صالح و هادی هر دو از یک چشمه آب می خورند! بنابرین، دیدگاه عمیق و اساسی این است که تلاش ها همه یک پروسه هدایت یافته ای بود که این تغییرات را جدی تر نشان دهد و این مسئله با مشکلات معاشات سربازن آمیخته شد که برداغ شدن موضوع افزود.

 

حمله دومی در 2013/12/05 و در جای که مرکز فرماندهی وزارت دفاع قرار داشت، به وقوع پیوست. گفته شد که رئیس جمهور یمن یک ساعت بعد از حمله، جلسه ای را در این مرکز فرماندهی برگزار کرد، و ازین خبر چنین استنباط می گردد که رئیس جمهور درین ساحه حضور داشته است. یحی العراسی در یک مصاحبه رادیویی با رادیو صدای امریکا در 2013/12/07 چنین گفت:"رئیس جمهور عابد ربومنصورهادی در محوطه وزارت دفاع درین حمله مورد هدف قرارگرف." القاعده متهم به انجام این حمله محسوب شد، در حالی که اظهار نظرها به نیابت از حکومت در سایت های انترنیتی مسؤلیت حمله را به دوش گرفتند. روزنامه شرق الاوسط در 2013/12/07 نقل قول کرده که:"مقامات یمنی می گویند که آنها بر ادعای القاعده تردید دارند و معتقد هستند که این تنها تلاشی برای اغوای افکار عامه است." این روزنامه همچنان بعضی از نقل قول های را که در گزارش اولی کمیته تحقیق بیان شده بود، نشر نموده که اکثریت مواد که درین بم گزاری به کار رفته بود در حقیقت عین موادی بود که شش ماه قبل در کشتی های ایرانی که قصد رسیدن به سواحل یمن را داشتند دریافت شده بود."

 

دولت انگلیس در روزنامه گاردین در 2013/11/22 فاش کرد که قبل از حادثه، بندر بن سلطان کسی که بعداً منحیث مدیر سازمان استخباراتی عربستان مقرر گردید با گروپ حوثین ارتباط برقرار کرده بود؛ و صالح بره کسی که یکی از فرماندهان و پیشگامان این گروپ است و شورای سیاسی خود را رهبری می کند، به گونه سری و از طریق لندن از عربستان سعودی دیدار کرد و با بندر بن سلطان نیز ملاقات نمود. بعد از ملاقات محموله زیادی پول را با خود انتقال داد. همچنان به نقل از منابع دولت سعودی حوثین در حال حاضر از سوی دولت عربستان سعودی حمایت مالی و نظامی می شود، و تاکنون هر ماه پول از ریاض بدست می آورد. بندر بن سلطان از لحاظ وفاداری اش به امریکا و تطبیق پلان های این کشور معروف است.

 

بنابرین، واضح می شود که این پروسه یک نامه تهدید آمیز برای رئیس جمهور هادی بود که اگر وی مشی صالح را تعقیب می کرد سپس بدست آوردن کامیابی مسئله ای بود آسان. امریکا این تهدید را توسط نماینده خویش بندر و حوثین کسانی که به وسیله جاسوسان امریکایی در ایران هدایت می شوند انجام داد. شایان ذکر است که عبدالله شاه عربستان سعودی و وفادار به انگلیس، بندر بن سلطان را از ریاست سازمان استخباراتی معزول کرد جای که شاه تمرکز برای تعیین نماینده های انگلیسی در شماری از مقام ها کرده است، و هم تلاش برای تأمین منافع انگلیس در یمن و دیگر کشورهای منطقه می نماید.

 

حمله سوم؛ در پایان، تاچه زمانی سرزمین های اسلامی منحیث میدان مبارزه دولت های استعمارگر کفری باقی می ماند؟ تاچه زمانی دولت های انگلیس و امریکا برای تأمین نفوذ خویش در یمن به مبارزه می پردازند؟ تاچه زمانی اینان با یکدیگر با استفاده از منابع وقوت ما از قبیل: عربستان سعودی، قبایل، حزب صالح و سپس هادی از یک سو، و ایران،حوثی ها و جنبش جنوبی از سوی دیگر کشمکش هایی شان را ادامه میدهند؟ تاچه زمانی مردم اهل ایمان و خرد تنها نظاره گر جریان باشند؟ آیا آنها به گونه صادقانه حرکت می کنند و به طور واقع بینانه خیزش را برپا میدارند؟ آیا آنها با فعالان دعوت جهت تأسیس دولت اسلامی کار می کنند که سرانجام نیز این حقیقت محقق می شود، و نظام ها و افکار کاذب و دروغین این ستمگران محو و کشورهای غربی استعمارگر دوباره به مکان های اصلی خویش عقب زده می شوند، و تا آخر در آنجا باقی خواهند ماند؟ تاچه زمانی؟ تاچه زمانی؟ ای رقیب!

 

برادر شما عطاء بن خلیل ابو رشته 

ششم شوال 1435 هـ ق

2/08/2014 میلادی




   ارسال نظر