نقدِ پیمانِ امنیتی افغانستان ــ امریکا (1)
11/03/2014 | مصدق سهاک

Print


بخش اول: حاکمیت امریکایی بر سرزمین اسلامی افغانستان

پیمان امنیتی میان افغانستان- امریکا در اولین روز کاری حکومت " وحدت ملی" توسط مشاور امنیت ملی - حنیف اتمر- امضاء شد. بعضی از سیاسیون و مردم عام افغانستان در اثر تبلیغات و پروپاگند هایی که رسانه های مزدور براه انداخته اند،  این موافقت نامه را به خیر و صلاح و ثبات افغانستان و یک دست آورد عظیم می دانند، و تاکید داشتند که با امضای این موافقت نامه، افغانستان به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خود دست یافته و به کمک امریکا و سایر متحدین اش گام هایی را در راستای رشد و توسعه بردارد،  و از تجاوز کشور های همسایه در امان باشد.

 

این موافقت نامه توسط مقامات بلند پایه ‌ی غربی طور ماهرانه نوشته شده است که سیاسیون سطحی فکر افغان با خواندن آن گمان می کنند که در چارچوب این موافقت نامه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان مستقل مانده و نیرو های امریکا در چارچوب قوانین و قیومیت دولت افغانستان حضور می داشته باشند. این موافقت نامه در بیست و شش ماده به امضاء رسید که در چهارده ماده‌ی آن افغانستان به امریکا امتیاز می دهد و در چهار ماده‌ی امریکا بعضی از کار ها را به نفع افغانستان انجام خواهد داد که آن هم بطور مشخص واضح نشده است و بصورت گنگ و مبهم باقی مانده است.

 

در این مبحث ما روی بعضی از مفاد این موافقت نامه  تمرکز خواهیم کرد.

 

در مقدمه این موافقت نامه آمده است:"امریکا متعهد به حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی افغانستان است و آنرا احترام می گذارد."


در اینجا جا دارد این اصطلاحات تعریف شود که حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی چیست؟

 

«حاکمیت»( ‎Sovereignty ‏)  را فرهنگ اکسفورد به معنی "اقتدار یک کشور بالای قلمرواش" معنی می کند همچنان بعضی از دانشمندان و حقوق دانان حاکمیت را "حق انحصاری دولت برای نظارت بر یک قلمرو ارضی معین است." تعریف می کنند. قانون اساسی افغانستان در زمینه چنین نظری دارد. "حاکميت ملي در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقيم يا توسط نمايندگان خود آن را اعمال مي کنند. "

 

 یعنی به این معنی که مسئله حاکمیت ملی و استقلال یک مسئله داخلی یک کشور است. حاکمیت ملی به معنای اراده ، کنترل و برنامه ریزی امور مطابق با قوانین داخلی به دست مردم و دولت است و خارجی ها هیچگونه دخالتی در امورات آن و خصوصا در ابعاد سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی نداشته باشند.

 

حالا در چوکات این تعریف، با امضای موافقت نامه امنیتی، افغانستان دارای حاکمیت ملی است یا خیر؟

 

البته ناگفته نباید گذاشت، موضوع حاکمیت ملی، استقلال ملی، تمامیت ارضی، بیرق ملی، سرود ملی، وحدت ملی همه ای اینها در میان امت در عصر انحطاط و با تجزیه سرزمین های اسلامی بمیان آمده است. زیرا این مفاهیم برگرفته شده از مفاهیم غربی بوده که در اسلام جای پا ندارد؛ زیرا اسلام تفرقه سیاسی و جغرافیایی را در میان امت حرام قرار داده است و این مفاهیم باعث دور ساختن امت اسلامی می شوند.

 

این یک امرواضح و مبرهن است که دولت افغانستان با امضاء این موافقت نامه ننگین و شرم آور طوق غلامی را بر گردنش آویخت. حالا موضوع حاکمیت ملی با امضاء این موافقت نامه به خواب و خیال می ماند.

 

از سوی دیگر، حاکمیت در اسلام از آن شریعت اسلامی است نه از مردم. احکام شرعی ترسیم کننده مسیر روابط دولت اسلامی با سایر ملل جهان است. نه ریفراندوم ، نه تقنین پارلمانی، هیچ امری نمی تواند کفار وحشی را حق حاکمیت بالای مسلمانان دهد.

 

وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا [النسا: 141]

و الله سبحانه و تعالی هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.

 

با تأسیس پایگاه های جدید، در قلمرو افغانستان دو دولت بمیان می آید، یکی پایگاه های امریکایی ها و دیگری دولت افغانستان. تجربه بین المللی نشان داده است که پایگاه های امریکا در سراسر جهان منبع ترور،وحشت، بربریت، قتل های زنجیره ای و جاسوسی اند. که در هر کشوری که امریکا پایگاه نظامی دارد مردم آن مناطق را به تنگ آورده و متنفر ساخته اند طوریکه همین حالا در آلمان، جاپان، کوریا و سایر ممالک مردم به شدت از حضور نحس آنها رنج می برند.

 

امریکا می خواهد از افغانستان به عنوان یک پایگاه نظامی دائمی برای افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و خاورمیانه استفاده کند و از گسترش نفوذ روسیه و چین و تاسیس خلافت در منطقه جلوگیری نماید.

 

پایگاه های امریکا در افغانستان به مراکز جاسوسی در سطح منطقه مبدل خواهند شد. به گفت و شنود تلیفونی شهروندان و مقامات افغان بیشتر از گذشته دست خواهند زد. حملات پنهان نظامی را در هر گوشه از افغانستان که بخواهد برای ترور بعضی از شخصیت ها و ایجاد فضای ترس و رعب براه خواهند انداخت.  افغانستان نمی تواند در مقابل این اعمالی از خود کوچکترین واکنشی هم نشان دهد. زیرا هیچ نوع حربه‌ی فشار بر ضد امریکا در صورت نقض این موافقت نامه ندارد. چون همین حالا اردو ، پولیس و امنیت افغانستان تحت فرماندهی مستقیم و غیر مستقیم جنرالان امریکایی قرار دارد. همین حالاکنترول فضای هوایی افغانستان بدست امریکاست. طیارات بی پیلوت امریکایی بدون در جریان گذاشتن دولت افغانستان دست به حملات و کشتار افغان ها می زنند و دولت افغانستان حتی توان محکوم نمودن این حملات را ندارد، چه رسد به اینکه مانع آن شود.  آخرین نمونه آنرا می توان به شهادت هفت از مسمانان پکتیا اشاره نمود که در اثر بمباران نیرو های امریکا و ناتو به شهادت رسیدند. نماینده های دیپلوماتیک امریکایی از امریکا به افغانستان آمده و با مقامات افغان و محلی ملاقات و دیدار می داشته باشند بدون اینکه دولت مرکزی چیزی در مورد بداند. شصت فیصد بودجه عادی و صد فیصد بودجه انکشافی افغانستان را غربی ها تامین می کند، چگونه امکان دارد افغانستان در تحت این شرایط ادعای پوچ و واهی حاکمیت ملی را سر دهد.

 

موضوع دیگری که مهم است اینکه سیاست داخلی و خارجی دولت افغانستان بدون تأیید غربی ها نمی توانند به منصه اجراء در بیاید، و این امریکاست که دولت را دیکته می کند که چگونه سیاست داخلی و خارجی اش را تنظیم کند با کی ها روابط داشته باشد، کی ها کرسی های بلند رتبه دولتی را اشغال کنند. حضور طولانی مدت آنها باعث تقویت انگیزه و تداوم جنگ درازمدت در افغانستان می شود که باعث حساسیت کشور های منطقه شده و در نتیجه امنیت افغانستان و منطقه را با خطر مواجه ساخته و افغانستان را در معرض تجزیه قرار می‌دهد.

 

مصدق سهاک 




   ارسال نظر