بیشتر از ده ماه از سقوط جمهوریت و به
میان آمدن امارت اسلامی میگذرد و تا کنون این دولت با فراز و نشیبها و تهدیدهای روبرو
بوده است. از مشکلات اقتصادی گرفته تا چالشهای امنیتی و همچنان تهدیدهای که از جانب
گروههای مخالف این دولت هر از گاهی نگرانیهایی را به میان آورده و امنیت را در بعضی
از ولایات مختل کرده است. اما سوال اینجا است که بزرگترین تهدید در برابر امارت
اسلامی بهحیث یک دولت چیست و آیا بهراستی میتواند بقای آنرا با خطر جدی مواجه کند؟
بعد از اینکه امارت اسلامی قدرت را بهدست
گرفت، رسانههای داخلی و خارجی فقر، مشکلات اقتصادی و قرار گرفتن گروههای مخالف در
برابر این دولت را بهحیث تهدیدهای جدی میشمارند که آیندهی آن به این تهدیدها بستهگی
دارد. از جمله تهدیدهای که بیشتر به آن دامن زده میشود و آینده امارت اسلامی را به
نحوی به آن گره زدهاند، مسئله فعالیتهای گروه داعش است که بعد از بهمیان آمدن امارت
اسلامی در کابل پایتخت افغانستان، حملاتی را در نقاط مختلف این شهر بهراه انداختند.
فعالیتهای این گروه تا اندازهای این نگرانیها را دامن زد که این گروه در آینده قدرتمندتر
از این در برابر دولت اقدام به فعالیت خواهد کرد.
اما اگر فعالیتهای دا.عش در چند مدت اخیر
زیر بررسی قرار گیرد میتوان گفت که این گروه چنانکه رسانهها و مقامات کشورهای مختلف
بهخصوص آمریکا به آن میپردازند و فعالیتهای آنرا بزرگ و خطرناک جلوه میدهند، اینگونه
نبوده و این فعالیتها به حدی نیست که بتوان آنرا تهدید جدی در برابر امارت
اسلامی در آیندهی نزدیک تصور کرد. بیشتر اوقات حملاتی که به نام این گروه صورت میگیرد
در میدان عمل میتوان آنرا به فعالیتهای استخباراتی کشورهای قدرتمندی که میدان افغانستان
را به سرشکستگی ترک کردند، نسبت داد. چنانچه در گذشته نیز همینگونه بوده و حتی نشانههای
مشخص آن وجود دارد که استخبارات دولت قبلی با هماهنگی با استخبارات کشورهای بیرونی
چنین حملات را به هدف رسیدن به مقاصد سیاسی خود انجام میدادند.
تهدید دوم جبههی مقاومت است. گفته میشود
که بیشتر حضور آنها در مناطق شمالی به خصوص پنجشیر، اندراب و بعضی از ولایتهای دیگر
خلاصه میشود. چنانچه فعالیتهای آنها بهشدت بازتاب رسانهای نیز مییابد، اما این
گروه نیز در حال حاضر شاید تا حدی تهدیدهای را متوجه امارت اسلامی سازد، اما آنچنانکه
فعالیتهای آنها بزرگنمایی میشود فعال نبوده و در برابر امارت اسلامی نمیتواند
یک تهدید جدی به حساب آید؛ چنانچه این جبهه در عدم حمایت کشورهای بیرونی کاری از پیش
نخواهد برد و در حال حاضر نیز آنچنان که انتظار دارند کشور قدرتمندی در عقب آنها
قرار نگرفته تا آنها را تهدید بزرگ و مهم در برابر امارت اسلامی و مردم افغانستان
سازند.
مسئله فقر و مشکلات اقتصادی هم از جمله
تهدیدهای است که از آن در برابر امارت اسلامی نام برده میشود.
اما آنچه که به راستی میتواند امارت
اسلامی را بهحیث یک دولت با تهدید جدی مواجه سازد، کوتاهی در تطبیق همهجانبهی اسلام
میباشد. در صورت عدم تطبیق اسلام نهتنها که اعتماد مردم را نسبت به خود خدشهدار
میسازد، بلکه چنین رویکردی باعث ایجاد اختلافات داخلی بهصورت گسترده میشود و در
آنصورت وخیم شدن اوضاع در این میدان منجر خواهد شد تا تهدیدهای خورد و کوچک دیگر نیز
در مقابل امارت اسلامی به گونهی بسیار فعال جان بگیرد. چنانچه بروز اختلافات آن هم
در میدان تطبیق اسلام میتواند افراد ناراضی را بسوی گروههای دیگر بکشاند که در آنصورت
جمعوجور کردن چنین مشکلی برای امارت اسلامی گران تمام خواهد شد.
پس برای امارت اسلامی لازم است تا بهحیث دولت اسلامی
و با درک شرایط فعلی و شناختی که از مردم افغانستان و افراد خود دارد، در قسمت تطبیق
اسلامی که به خاطر آن سالها در برابر کفر مبارزه کرده و قربانی دادهاند کوتاهی نکند
و خطومش خود را تغییر نداده و آن را با فداکاریهایکه در طول بیست سال مبارزه و جهاد
در برابر اشغالگران انجام دادهاند وصل کنند. تنها راه پیروزی ا.ا در میدان سیاست در
مقابل غرب چنگ زدن به اسلام و رها نکردن آن است که در آنصورت این بزرگترین تهدید
را میتواند کنترول کند. در غیر آن شکست آنها در صورت نزدیکی به غرب و فاصله گرفتن
از اسلام میتواند ضربه مهلکی را به مسلمانان و سایر گروههای اسلامی که مخلصانه در
را الله سبحانه و تعالی قربانی میدهند تا اسلام و ارزشهای آنرا به شکل همهجانبه
و انقلابی تطبیق کنند، خواهند زد که در آنصورت در روز آخرت در برابر الله سبحانه وتعالی
پاسخگو خواهند بود