قدرت‌های استعماری و بازی با توافقات
03/01/2022 | ابراهیم منیب

Print


درست بعد از جنگ جهانی اول بود که جامعه ملل از سوی دولت‌های پیروز جنگ بریتانیا، امریکا، روسیه و فرانسه و متحدان کوچک آنان برای حفظ سلطه‌ی این دولت‌ها تاسیس گردید. اهداف این سازمان چنان‌که در میثاق آن آمده ‌است، جلوگیری از وقوع جنگ از طریق امنیت دست‌جمعی، خلع سلاح و حل اختلاف‌های بین‌المللی از راه مذاکره و حکمیّت بود. توافقی که بیشتر قدرت‌های استعماری در آن زمان آنرا برسمیت شناختند. ولی با آن هم رقابت تسلیحاتی در اروپا، رشد کارخانه‌های تسلیحاتی در امریکا و رونق یافتن صنعت سلاح‌های پیشرفته و تجارت آن، قدرت گرفتن نازی‌ها به رهبری هتلر و نیرومند شدن ارتش چاپان بخودی خود نقض آشکار اهداف جامعه ملل که بیشتر قدرت‌ها در آن زمان بر آن به توافق رسیده بودند واضح می‌سازد. جنگ‌ جهانی دوم تجاوز به سرزمین‌های یکدیگر که خود هر واحد آنرا بنام دولت‌-ملت‌ها برسمیت شناخته بودند، یکی دیگر از آشکارترین نقض پیمان‌ها و معاهدات بین‌المللی از سوی قدرت‌های استعماری بوده می‌تواند. 

تاسیس سازمان ملل بجای جامعه ملل آنچه که آنرا متضمن صلح و امنیت دایمی می‌دانستند، بزرگترین توافق بعد از جنگ جهانی دوم بود که آن هم آشکارا در زمان جنگ سرد زیر پا گردید. تاسیس سازمان‌های نظامی مانند وارسا از سوی شوروی و ناتو از سوی امریکا و متحدانشان، توافقاتی بود که نقش سازمان ملل را آنچه که خود آنان منحیث نگهبان صلح و امنیت جهانی تعریف می‌نمودند زیرپا می‌کرد. توافق منع گسترش موشک‌های هستوی میان‌بُرد بین شوروی و امریکا در سال ۱۹۸۷ م توافقی بود که در سال ۲۰۱۸ از سوی امریکا نقض گردید. بعد از پایان جنگ سرد گسترش ناتو بسوی اروپای شرقی یکدیگر از نشانه‌های عدم صداقت دولت‌های‌ به مثل امریکا، بریتانیا و فرانسه است. آنطوری که آنان مبنای تاسیس ناتو را جلوگیری از حملات احتمالی شوروی بسوی غرب می‌دانستند ولی بعد از آن این مبنا را زیر پا کرده ناتو را با وجود فروپاشی شوروی تا اکنون زنده نگهداشته اند. 

دور شدن چین از شوروی در دهه هشتاد میلادی، میلان آن بسوی امریکا و گرفتن رشوه‌ ازسوی آن برای تصاحب حق ویتو در شورای امنیت، زیر پا کردن ده‌ها توافق نظامی، سیاسی و اقتصادی را به همراه داشت که پیش از آن بین شوروی و چین به امضا رسیده بودند. نزدیک شدن امریکای لیبرال بسوی چین کمونیست و ادغام آن در تجارت جهانی زیر نظر امریکا در آن دهه الی دهه اول قرن بیست‌و یک چیزی جز به معنای زیر پا کردن مبانی لیبرال دموکراسی که دولت امریکا در مورد آن نزد مردم‌اش به آن قسم یاد کرده است نبود. حمله‌ی نظامی غرب برهبری امریکا بر افغانستان، عراق، سوریه، سومالیا، سودان و دیگر سرزمین‌های اسلامی در شروع قرن ۲۱ طی بیست سال نقض آشکار بند یکم، دوم و سوم ماده اول و بند سوم ماده دوم منشور سازمان ملل قرار گرفت. 


این تنها مثال‌های برجسته‌ی از رفتار قدرت‌ها در زمینه‌ توافقات و معاهدات‌شان است که در سطح جهانی مشاهده گردیده است. مثال‌های دیگری وجود دارد که در سطح منطقه این قدرت‌ها با دولت‌های دیگر توافقات و معاهدات به امضا رسانیده بودند که خلاف آن عمل نموده اند. به تازگی از زیر پا کردن توافق مینسک و بوداپست از سوی روسیه بر سر مسله‌ی اوکراین و حمله‌ نظامی بر آن تا پشت‌کردن امریکا به جمهوری دست‌نشان‌دهنده‌اش در افغانستان، از شکست توافق ضمانت امنیتی اوکراین از طرف روسیه، امریکا و فرانسه تا روی کاغذ بودن توافقات سالانه کشورهای صنعتی برای کاهش گازهای گل‌خانه‌یی، از پیشروی اشغال دولت یهود فراتر از مرزهای توافق‌شده‌ی ۱۹۶۷ م توسط سازمان ملل و خاموشی قدرت‌های جهان در قبال آن تا حمایت از برنامه‌های هستوی دولت هند توسط امریکا برخلاف توافقات منع گسترش تسلیحات هستوی همه‌و همه بیانگر واقعیتی است که هیچ توافق و تعهد برای قدرت‌های استعمارگر ارزش نداشته و دوام ندارد. آنان توافق و تعهد را تا زمانی که منافع‌شان ایجاب می‌کند پایبند می‌باشند در غیر آن طوری با آنان رفتار می‌کنند که مشرکین قریش هنگام گرسنه شدن با بُت‌های خود انجام می‌دادند.





   ارسال نظر