تحریک اسلامی افغانستان در میان دو انتخاب
10/15/2021 | سيف الله مستنير

Print


نزدیک به دوماه می‌شود که تحریک اسلامی طالبان کابل را تصرف کرده‌اند. پیش‌رویی سریع و غیرقابل پیش‌بینی آنها برای تصرف ولسوالی‌ها و شهرهای افغانستان همه جهت‌ها را غافل گیر ساخت. اما موتوری که در عرصه پیش‌رویی‌های نظامی به صورت سریع در حرکت بود، در مسئله حکومت‌داری و پیش‌برد امور مردم بسیار آهسته و کند حرکت می‌کند.
در یک‌ماه اخیر طالبان تلاش کرده‌اند تا کابینه سرپرست را اعلام کنند و نوعیت نظام شان را «امارت اسلامی» خوانده‌اند. گرچه اعلام امارت اسلامی در مخالفت با اعلامیه‌ها و قطعنامه‌های منطقوی و بین‌المللی بوده است. اما تا هنوز کدام کشور موقف بسیار شدید در مورد بازگشت امارت اتخاذ نکرده است.
کارهای حکومت‌داری تحریک طالبان روال عادی را به خود نگرفته و مشکل اقتصادی روز به روز وخیم‌تر شده می‌رود. صف‌های طولانی در عقب بانک‌ها که یک فرد تنها اجازه دارد که هفته‌وار 200 دالر از حساب بانکی اش بعد از چند روز تلاش دریافت کند، نمایان‌گر یک وضعیت پیچیده‌ی اقتصادی است. هرچند بخشی از این مشکل میراث حکومت قبلی است، ولی طالبان نتوانسته‌اند تا هنوز سازوکاری برای رفع این معضل پیدا کنند.
در سُوی دیگر، سرپرست‌وزیر وزارت عدلیه در دیداری که با سفیر چین در افغانستان داشت گفته است: « امارت اسلامی افغانستان برای دوره مؤقت قانون اساسی دوره محمد ظاهر شاه، پادشاه سابق افغانستان را بدون آن تعداد موادش که خلاف شریعت و اصول امارت اسلامی باشد، نافذ می‌نماید.»
اما اعلام این خبر برای بخش اعظمی از مردم افغانستان ناامیدکننده بوده است و بدون شک فشارهای جهانی بالای طالبان در اساس قرار دادن آن بی‌تأثیر نبوده است. این تصمیم با مخالفت‌هایی از داخل طالبان و بیرون از آن نیز روبرو شده است. اساس قرار گرفتن این قانون ولو به صورت مؤقت نیز باشد، خطرناک است و بی‌اعتمادی‌ها را دامن می‌زند. زیرا قانون اساسی دوره ظاهر شاه یک قانون وضعی، بشری و سیکولار می‌باشد که در لویه جرگه و مبتنی بر آرای مردم به تصویب رسیده است. در واقع این قانون مشروعیت خود را به جای شریعت از مردم گرفته و به جای عقیده اسلامی بر عقیده سیکولار و جدایی دین از زندگی بناء یافته است.
جا داشت که تحریک اسلامی طالبان در 20 سال اخیر مجاهدت و قربانی‌های زیادی را متقبل شدند، علیه اشغال و نظام غیر اسلامی (دموکراسی و جمهوریت) مبارزه کردند و یگانه آرمان خود را تاسیس دولت اسلامی و تطبیق شریعت تعریف می‌نمودند که دقیقاً این آرمان اکثریت مطلق مردم مسلمان افغانستان نیز بوده و است. اما امروز نافذ ساختن قانون اساسی دهه‌ی دموکراسی ظاهر شاه برای مردم مسلمان افغانستان خلاف توقع و به شدّت ناامید کننده می‌باشد. نیاز بود تا تحریک اسلامی طالبان در بدل شکرگزاری نصرت و فتحِ که الله سبحانه وتعالی برای شان اعطاء نموده است، قانون اساسی را نافذ می‌ساختند که مبتنی بر عقیده اسلامی بوده و در آن تطبیق کامل اسلام و حمل اسلام اساس قرار می‌گرفت.
طالبان تلاش دارند تا روی‌کرد نرم‌تر و متفاوت‌تری از خود به جهان به نمایش بگذارند. آنان خواهان انزوای سیاسی و اقتصادی مانند دهه‌ی 90 میلادی نیستند و تلاش دارند تا در یک روابط دوستانه و سازنده با جهان وارد شوند. چنانچه عبدالغنی برادر، معاون اول رئیس‌الوزرای طالبان در ضیافتی با سفرا و دیپلومات‌های خارجی مقیم کابل گفت: «امارت اسلامی سیاست آسیب رساندن به کشورهای جهان را ندارد و می‌خواهد که با تمامی کشورها رابطه خوب داشته باشد». وی از کشورهای خارجی خواست تا سفارت‌های شان را در کابل بگشایند. همچنان امیر خان متقی، سرپرست وزیر وزارت خارجه گفته است: «ما می‌خواهیم که فصل جدید سیاسی حکومتد‌اری خوب داخل کشور و روابط با منطقه و جهان را باز کنیم». همچنان طالبان به سفیران کشورهای خارجی اطمینان داده‌اند که امنیت آنان و اتباع دیگر خارجی در افغانستان تامین خواهد بود.
این موقف‌های نرم واضحا از تلاش‌های جدی تحریک طالبان برای برسمیت شناخته شدن از سوی کشورهای جهان پرده بر می‌دارد. تاکنون هیچ کشوری طالبان را به رسمیت نشناخته‌ است و طالبان تلاش دارند تا این طلسم را بشکنند. جهان بازی دوگانه را با طالبان براه انداخته‌اند، از یکسو حکومت طالبان را برسمیت نشناخته‌اند، ولی در سوی دیگر روابط خود را با طالبان بصورت مکمل قطع نکرده و آن را منحیث یک حکومت «د فاکتو» قبول دارند. چنانچه سفرا و نمایندگان ارشد 12 کشور خارجی در افغانستان حضور دارند. موسسات بین‌المللی تحت نام کمک‌های بشردوستانه در هفته‌های اخیر تلاش دارند تا فعالیت‌های شان را از سَر بگیرند. احتمال می‌رود که بعضی از کشورهای همسایه افغانستان، حکومت طالبان را بنا بر مصلحت‌های سیاسی و اقتصادی برسمیت بشناسند، ولی کشورهای اروپایی و امریکا در شناخت طالبان عجله ندارند. هرچند نمایندگان دیپلوماتیک شان هم در کابل و هم در دوحه در تعامل نزدیک با طالبان هستند.
کشورهای غربی و همسایه افغانستان ظاهراً مسائل حقوق زن، حقوق‌بشر و تشکیل حکومت همه‌شمول را پیش‌شرط برسمیت شناختن قرار داده‌اند، اما معلوم است که این شرایط ظاهر قضیه است. در واقع، غرب و کشورهای منطقه در تلاش هستند تا موفقیت و پیام پیروزی سیاسی و نظامی طالبان در مرزهای ملی محدود شوند و آجندای فراتر از افغانستان را دنبال نکنند. زیرا تعدادی از قوماندان نظامی طالبان تمایلی به چنین کار دارند. مسئله دیگری که در باره آن تشویش وجود دارد حضور جنگ‌جویان خارجی در افغانستان است تا مبادا این جنگ‌جویان تهدیداتی را علیه کشورهای منطقه و غرب سازماندهی کنند. باوجودی‌که طالبان بارها این تشویش را غیرواقعی خوانده‌اند، اما غرب هنوز قانع نشده و احتمال برگشت القاعده و گروه‌های شورشی را تا یکسال دیگر دامن می‌زنند.  
آنچه برای تحریک اسلامی طالبان مهم است این‌که بسیاری از گروه‌های اسلامی در سطح جهان در مبارزات نظامی پیروز از میدان بیرون آمده‌اند، ولی در میدان سیاست و حکومت‌داری و تطبیق اسلام ناکام مانده‌اند. تجربه حرکت‌های اسلامی در الجزایر، حماس در فلسطین، اخوان المسلمین در مصر عبرت‌های بس مهمی را به پیش چشم ما می‌گذارند.  زیرا تغییر یک نظام و مبدل ساختن آن به یک نظام اسلامی تنها با تغییر چهره‌ها اتفاق نمی‌افتد؛ مگر اینکه اساس و عقیده یک نظام استوار براسلام باشد، حاکم به بیعت و رضایت مردم به قدرت تکیه بزند و این‌که حاکم اسلام را در داخل تطبیق و به بیرون توسط «دعوت و جهاد» حمل کند. در صورت عدم تکمیل این سه شرط، اسلامی بودن یک نظام زیر سوال جدی قرار می‌گیرد. البته این شروط در تناقض با خواسته‌های غرب و کسب مشروعیت بین‌المللی قرار دارد.
طالبان تلاش دارند تا بصورت تدریجی تغییرات اسلامی را در جامعه وارد نمایند. در حالی‌که تدرج در مسئله تطبیق احکام شرعی جواز ندارد. همچنان طالبان این قدرت را دارند تا به جای پناه بردن به تدرج، اسلام را بصورت کامل و شامل در مسائل قضایی، اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی تطبیق نمایند. 
حالا طالبان در کشاکش این دو انتخاب عظیم قرار دارند: تاسیس نظام خالص اسلامی، تطبیق و حمل اسلام و در نهایت کسب رضایت الله سبحانه وتعالی یا محدود شدن به مرزهای ملی، تقلا برای برسمیت شناخته شدن در مجامع بین‌المللی و کسب رضایت مردم. اما در صورت انتخاب دوم تحریک اسلامی طالبان به مرگ تدریجی خواهند رفت. قسمی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

"مَنِ الْتَمَسَ رِضَاءَ اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ مُؤْنَةَ النَّاسِ، وَمَنِ الْتَمَسَ رِضَاءَ النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ". سنن الترمذي
اگر کسی برای رضایت الله متعال به عدم رضایت مردم تن دهد، الله متعال در قبال مشکلات مردم برایش کفایت خواهد کرد، اما اگر کسی رضایت مردم را به قیمت ناخشنودی الله متعال بخواهد، الله وی را به مردم رها می‌کند.
سيف الله مستنير
رييس دفتر مطبوعاتی حزب التحریر – ولایه افغانستان





   ارسال نظر