شاید از قصههای وحشت برانگیز فساد در حکومت و دیگر نظامهای
دنیا شنیده باشید. در افغانستان با وجود حمایت گسترده جوامع کفری و نهادهای بین
المللی -بانک جهانی، صندوق جهانی پول، سازمان ملل و دیگر سازمانها- که وظیفه اصلی
آنها گسترش استعمادر اقتصادی و فکری در کشورهای به اصطلاح «جهان سوم» است، نمی
توانند از فساد گسترده در حکومت و نظام فعلی چشمپوشی کنند. باوجودیکه این سازمانها
و کشورهای غربی سخت در عیبپوشی نظام دستنشاده خود میباشند اما باز هم در این
عرصه نظام را تنها گذاشته و بخاطر حفظ آبروی خود گاهی با افشاسازی و نشر گزارشات خود،
از انواع فساد در دستگاه دولت پرده برمیدارند.
این که چرا درین 20 سال با وجود تعهدات و تلاشهای ظاهراً
بیشمار که توسط کشورهای متعددی علیه فساد در افغانستان صورت گرفته است اما باز هم
لکه ننگ آن از دامن این نظام برچیده نشده و مردم افغانستان از شر آن خلاصی ندارند
سوالیست که جواب آن شاید برای خوانندههای محترم مایوسکننده باشد. الی اخیر این
چند سطر شما خوانندههای محترم به این نتیجه خواهید رسید که فساد اصلاً از نظام
فعلی افغانستان (نظام جمهوری) و سایر نظامهای کپیتالیستی کم شدنی و گُم شدنی نیست؛
زیرا فساد در این نظامها نهادینه بوده و در اصل و متن آن قرار دارد.
نخست باید درک نمود که فساد عملاً توسط نهادهای بینالمللی
و کشورهای استعماری دخیل در افغانستان دامن زده میشود. در حقیقت به جز از چند
حرکت و گزارش نمایشی هیچ برنامه و نیت عملی برای مهار نمودن فساد در افغانستان
وجود ندارد. اگر از روی احصایهها دیده شود از سال 2002 تا به حال برنامهها و
نهادهای متعددی به نام مبارزه با فساد اداری ایجاد گردید، اگر تنها نهادهای را که تحت
نام مبارزه با فساد بوجود آمده حساب شوند تعداد آن از 10 نهاد بیشتر میشود.
برنامهها و پولهای هنگفتی که به این نام به مصرف رسیده از صدها میلیون دالر بیشتر
است. استعمار اگر در ظاهر طی گزارشهای بیمفهوم خود از وجود فساد خبر میدهند اما
در عمل خودِ اینها اند که دامنه و زمینه فسادر را گسترش میدهند.
فساد در حقیقت توسط عناصر مفسد صورت میگیرد و هر قدر که
فساد بیشتر باشد عناصر مفسد بیشتر میباشند. عناصر مفسد به خوبی میتواند آله دست
استعمارگران قرار گیرد و در مقابل پول به هر کار تن بدهد. اکثر کشورهای که تحت
استعمار شوروی سابق و یا نظم کنونی جهان به رهبری امریکا قرار گرفته اند بلا
استثنا از فساد گسترده در دستگاه دولتی و سکتور خصوصی رنج میبرند. از پولهای که
توسط جعبههای سیاه به چنین افراد انتقال میشدند تا به برنامههای متعدد کمکهای
مالی، همهی اینها اسلوبهای بوده تا پول به تعدادی از افراد جامعه نظر به اینکه
در جامعه چه مقدار نفوذ و قدرت دارند در 20 سال گذشته توزیع گردید.
درین مدت اکثر زمینهسازی برای این شد تا طبقه متنفذ جامعه
که قابلیت رهبری مردم را دارند به طبقه سرمایهدار تبدیل گردد. پروژههای متعدد به
ارزش صدها میلیون دالر به افراد و اشخاصی که هیچ سابقه کار و فعالیت تجارتی و
سکتور خصوصی نداشتند به همین منظور توزیع گردید. سرمایهدارسازی طبقه متنفذ و
سیاسیون یک برنامه هدفمند بود تا میان متنفذین افغان و استعمار یک رابطه مستقیم
ایجاد گردد تا این طبقهی مردم همیشه برای تداوم قدرت و سرمایه خود به کشورهای
استعماری وابسته باقی بمانند، تا در بدل آن استعمار بتواند بدون چون و چرا هر سند
و یا معاهده سیاسی و یا اقتصادی را که در دراز مدت به نفع کمپنیهای بزگ جهانخوار
تمام شود به امضاء برسد. ما شاهد امضا چنین توافقنامهها و قراردادها با نهادهای
استعماری بینالمللی چون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کشورهای غربی بودهایم.
پس در فساد نفع استعمار بوده و استعمار میتواند به آسانی با چند فرد مفسد معامله
نماید. این یک قاعده کلی استعمار است، تا کسی فاسد نباشد با استعمار معامله نمیکند.
پس عامسازی فساد یک وسیله بسیار مثمر استعمار میباشد. کسانیکه از طریق فساد و
بوسیله استعمار پولدار شدهاند همیشه وابسته به استعمار باقی میمانند. ما و شما
شاهد چندین مورد بودیم که هر زمانی یکی از سیاسیون در مخالفت با امریکا و یا
استعمار خواسته تا کاری انجام دهد و یا سخنی گفته باشد، از طریق میدیا و حلقات
حکومتی موضوع پرونده فساد و یا تعلیق حسابات بانکی آنها مطرح شده که در نتیجه باعث
عقبنشینی آنها از موضع خود گردیده است.
دوم اینکه فساد اداری و اقتصادی در نفس نظام کپتالیستی
نهفته است. کپیتالیزم روی دو نقطه میچرخد یکی منفعت فردی و دگری منفعت سازمانی.
به قول (Friedman) فلسفه وجودی تمام شرکتها و کارپوریشنها نفع و منفعت میباشد.
وی که پدر اقتصادی کپیتالستی معاصر شناخته میشود هدف تجارتها کارپوریشنها بغیر
از نفع چیزی دیگری نمیداند. به عقیده وی حتی شرکتهای خصوصی نه باید در موضوع
حفاظت محیط زیست، عدالت اجتماعی و یا دیگر کارهای خیریه دخیل باشند. یگانه کاری را
که شرکتهای خصوصی باید انجام دهند این است تا به سهمداران و مالکین خود پول و
منفعت بیشتر کمایی کنند. در کپیتالیزم و نظام سرمایهداری اصل هدف نظام، ایجاد ثروت
و سرمایهی بیشتر است، هیچ نوع حد و حدود برای آن تعین نگردیده است. همچنان در
نظام کپیتالیستی تقریباً هر طریق ممکن برای بدست آوردن منفعت ولو از طریق استثمار،
حیله و نیرنگ دروغ و یا فریب هم باشد جایز و روا میباشد.
هدف زندگی در نظام کپیتالیزم اشباع خواهشاتِ لایهتناهی
افراد است که به اساس همین نظام، سعادت مادی منحیث هدف زندگی تعریف شده و جوامع را
چنان تربیت میکنند که گویی انسان تنها با رسیدن به غرایز و خواهشات خود به سعادت
و خوشبختی رسیده میتواند و یگانه راه برای رسیدن به این خواهشات جمعآوری مال و
منال مادی و پول است و بس. نظام سیاسی کپتالیزم (جمهوریت و دموکراسی) در خدمت شرکتهای
بزگ جهانخوار میباشد. هدف این نظامها تبدیل ملکیتعامه به ملکیت شخصی میباشد و
کوشش میکند تا منابع و ملکیتعامه چون معادن، آب و هوا، زمین و دیگر منابع مشترک
مردم را تدریجاً خصوصی ساخته، به شرکتهای خصوصی به قیمت بسیار نازل به فروش
رسانده و بعد همین منابع را بالای مردم عام به قیمت گزاف به فروش برساند. در مقابل،
مردم قیمت خدمات و منابع را از طریق کار در مقابل پول ناچیز در همین شرکتها
پرداخت نمایند.
پس با توجه به عناصر بنیادی کپیتالیزم که نفع شخصی و
سازمانی و در کل اندوختن ثروت از هر طریق ممکن برای رسیدن به سعادت و خوشبختی میباشد
میتوان درک کرد که فساد و پولاندوزی از طرق غیرمنصفانه در ذات این نظام نهفته که
خود زمینهساز فساد گسترده شده میتواند. اما قضیه افغانستان و کشورهای فقیر بخصوص
کشورهای اسلامی بسیار وخیمتر از آن است که تصور کرد. در این کشورها هردو پدیده
فسادزا یعنی استعمار و کپیتالیزم بدون هیچنوع ترس و تشویش حاکم است. یعنی مشکل
این کشورها دوچند سایر کشور میباشد. از یکطرف با استفاده از میتودهای استعماری
عملاً یکتعداد از جامعه به طرف فساد سوق داده شده و به کرسی دولت و حکومت نشانده
میشوند و از طرف دیگری نظام کپیتالیستی و بازار آزاد به شکل خالص آن بدون کدام
مقاومت فکری و ایدیولوژیک در آن تطبیق میگردد. این دو پدیده -استعمار و کپیتالیزم-
میتواند در یک خلای قانونی و سیاسی که از مردم و حاکمیت حقوق آنها دفاع کند
فعالیت نماید. پس بدانید اگر بیدار نشویم، در مقابل چنین نظام های فاسد برنخیزیم و
اسلام را با تاسیس دوباره دولت خلافت حاکم نسازیم همهی هستی و ثروت سرزمینهای
مان به تاراج خواهد رفت و بین دو سه فاسد و چند کشور استمعمارگر و شرکتهای
مافیایی جهانی تقسیم خواهد شد که تا جایی شده است.