پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند:
«أَلاَ لاَ یمْنَعَنَّ أَحَدَكُمْ هَیبَةُ النَّاسِ أَنْ یقُولَ بِحَقٍ إِذَا رَآهُ أَوْ شَهِدَهُ، فَإِنَّهُ لاَ یقَرِّبُ مِنْ أَجَلٍ وَلاَ یبَاعِدُ مِنْ رِزْقٍ أَنْ یقُولَ بِحَقٍّ أَوْ یذَكِّرَ بِعَظِیمٍ»
(احمد، ابن حبان و ابن ماجه)
نگذارید ترسِ مردم، شما را از اظهار حق باز دارد؛ همانا اظهار حق و اهتمام به آنچه حق است هیچگاهی باعث تسریع موعد اجل و یا هم باعث کمشدن رزق شما نمیشود.
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند:
«العلماء ورثة الأنبیاء» (ابو داوود و ترمذی)
علماء میراثبر پیامبران اند.
اگر اهمیت و جایگاه علمای راستین و صالح بازگو شود، گزافگویی نکردهایم. چون آنان بهمثابهی ستارهگان درخشان و روشنی بر فراز آسمانها بوده که وقتی مردم دچار مصیبت و مشکلات شوند، بهواسطه آنها هدایت میشوند. حال آنکه علمای هم وجود دارند که طعم شیرینی این دنیا را چشیده و برای اینکه به موقف بالا و شهرت عظیم برسند، از هیچ امری دریغ نمیورزند. هنگامیکه به دروازهی یک حاکم دعوت شوند، با افتخار و بدون شرم راهی آن میگردند. فتواهای شان مبتنی بر حق و رضایت الله متعال نبوده و بیشتر برای رضا و مصلحت حاکمان ظالم میتپند.
علمای حقیقی که به منزلت میراثبر پیامبران رسیدهباشند، کسانی اند که در دنیا برای رسیدن به دو موضوع مهم تلاش بهخرچ میدهند.
1-سختکوشی از برای تحقیق، کسب و انتشار علم دین(اسلام)؛
2-استقامت و پایداری به حق، جستجوی کسب رضایت سبحانهوتعالی در علم شریعت اسلام.
ای میراثبر پیامبران!
در روز بیستوهشتم ماه رجب سال ۱۳۴۲هـ.ق برابر با روز سوم ماه مارچ سال ۱۹۲۴م بزرگترین فاجعه در تاریخ مسلمانان/اسلام بوقوع پیوست. این مصیبت بزرگ همانا انهدام دولت خلافت عثمانی با راهاندازی دسیسههای غرب کافر به رهبری بریتانیا و توسط کمک مزدورانشان به سرکردهگی مصطفی کمال خائن -لعنتالله علیه- بود. این از جمله بزرگترین جنایتی بود که بهوقوع پیوست. دستگاه خلافت از بین رفت و امت اسلامی به دولت-ملتهایی تقسیم شدند که نظم اسلام را در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... رد نمودند. از همان روز بدینسو مرحلهی خسارت، پراکندهگی و حقارت آغاز شد. امت اسلامی با حقارت و بیچارهگییی که دامنگیر شان شد، هیچگاهی قرار نگرفتهبود و در موقعیت ضعیفی که قرار دارد، قبلاً تجربه نکردهبودند.
برای اینکه اهمیت و جایگاه علمای ربانی را بدانیم، در اینجا لازم به ذکر یک نقلقول از یک عالم برجسته به نمایندگی از علمای دیگر میباشد تا باشد که با خواندن آن الله سبحانهوتعالی قلبهای مومنان را فتح نموده و تاریکیهایی را از آنان دور نماید.
امام بخاری رحمهالله یکی از آن علمای برجسته و الگویی است که وقتی از طرف امیر بخارا، "خالد بن احمدالضحلی" ذریعه یکنامه به خانه/قصر او جهت تدریس "صحیح بخاری" و "تاریخ کبیر" به فرزنداناش شد، دعوت وی را نپذیرفت و با اصرار آن امیر برایش چنین گفت: «من نمیتوانم خطاب به یک اقلیت در مجلس خاص تدریس نمایم در حالیکه دیگران را ترک گویم.» منحیث یک فرد عادی، از این چه بهتر که به خانه یک حاکم دعوت شوی و با شخص خودش و فامیلاش همسخن؟ در این شکی نیست که امتیاز بالای مالی از برای تدریس کسب مینمایی، بگذار آن را که فرزندان یک حاکم را تدریس مینمایی. بعضی از علمای امروزی متأسفانه وقتی از سوی یکی از حاکمان امت دعوت شوند، لحظهیی هم صبر نمیکنند که این فرصت را از دست داده و با پاداشهای دنیوی آنان مشغول میگردند. حاکمان که بغیر از اسلام حکمروایی میکنند با استفاده از کمک همین علماء برای اعمال غیر شرعی شان پوشش شرعی میدهند. برخلاف این نوع علماء، امام بخاری رحمهالله تقاضای حاکمی را که حتی خلاف اسلام هم حکمروایی نمینمود و همه امور را به اساس اسلام به پیش میبرد، رد نمود. برعلاوهی آن حاکم از امام بخاری رحمه الله نخواسته بود که برخلاف شریعت فتوا صادر کند، بل تنها خواستاش آن بود که فرزنداناش از فهم سنت و احادیث مستفید شود که این امر نهتنها گناه نیست بل کار خیر و مهم نیز میباشد. این عکسالعمل امام بخاری رحمهالله اخلاص، تقوا و حس مسئولیتپذیری وی را بهعنوان یک عالم در قبال دین و امت اسلامی نشان میدهد. چنانکه گفت: «محدودسازی فهم اسلام و یا تدریس آن تنها به چند فرد به شکل انفرادی برای وی قابل قبول نیست. در عوض فهم دین باید در دسترس تمامی امت اسلامی و مسلمانان قرار بگیرد.»
به عبارت دیگر، امام به حاکم گفت که اگر خواهان تربیت فرزندانات هستی پس آنها را بمانند بقیه مردم به حلقات تدریسی مساجد حاضر کن. امام بخاری رحمهالله چه یک شجاعت قابل توصیف داشت.
امام بخاری رحمهالله در عصری طلایی امت اسلامی زندگی میکرد که علمای نیکویی دیگری هم بودند بمانند امام احمد و امام شافعی رحمهما الله، اما این دلیلی برای عدم بهرهبرداری و استفاده از فرصت برای کسب فهم دین و عمل بدان قرار نگرفت. این عصری بود که اسلام بر جهان سلطه داشت و امت اسلامی منحیث یکی از بهترین مردمان در روی زمین توصیف میشدند. خلافت قائم بود و شریعت اسلامی بهعنوان یگانه مصدر تقنین در جهان اسلام تطبیق و بدان عمل میشد. باوجود آنهم، این واقعیت برای وی معیار نشد که دست از فداکاری برداشته و در راستای مبارزه برای دین اسلام گامی نبردارد. با کارهای ارزندهیی که نمودهبود هرگز قانع نبود و آن را کم میشمرد. نامبرده هرگز وقت خود را ضیاع امورات دنیوی نکرد.
بناءً امروز چگونه و چطور ما مسلمانان و علمای دین تنبلی و غفلت خود را توجیهی در راستای حمل دعوت برای تأسیس و احیای دین اسلام قرار میدهیم، در حالیکه در عصری بسر میبریم که خلافت قائم نیست؟ چطور کمکاریهای مان توجیهی قرار گرفته حالآنکه قوانین دستساختهی بشر در سراسر جهان اسلام به جبر و زور در قالب نظام دموکراسی-سرمایهداری تطبیق شده و بالای عزت و نوامیس مسلمانان همه روزه تهاجم صورت میگیرد؟ پس بیایید با تلاش خستگیناپذیر شبانهروزی مان در میان آنجمله کسانی قرار بگیریم که الله سبحانهوتعالی برای حمل پیام اسلام انتخاب نمودهاست.
اسلام در زمانی حیات امام بخاری رحمهالله غریب نشدهبود، چنانچه كه امروز غریب و عجیب شدهاست. پس بیائید با سعی و تلاش خویش در جملهی غرباء قرار بگیریم که به اصلاح آن اموری میپردازند که توسط مردم فاسد گردیدهاست(با کار جهت جهت احیای دین).
«بَدَأَ الإِسْلَامُ غَرِیبًا وَسَیعُودُ غَرِیبًا كَمَا بَدَأَ، فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ»
اسلام آغاز هم غریب بود و دوباره به حالت غربت(اولی) خود بر خواهد گشت، پس خوش بهحال غرباء.